داستان جالب و دیدنی مرد پول دار و جان گرفتن عزرائیل هنگام مرگ
به چینل مفتی احمد فیروز احمدی خوش آمدید
شما میتوانید تمام برنامه های مفتی احمد فیروز احمدی را از این چنیل دنبال کنید
برای پاسخ به سوالات تان به شماره ذیل جناب استاد محترم به تماس شوید
+93780780844
Welcome to Mufti Ahmad Firoz Ahmadi program channel
You can follow all the programs of Mufti Ahmed Firoz Ahmadi
To answer your questions, please call the number below,
dear professor
+93780780844
خلاصه داستان ویدیو
جوانی در بنی اسرائیل خیلی سرودمند بود هیچ درگناه نبود که نرفته باشد بعضی ها را میگوی میگوید من پول دارم قارون هم همینگونه میگوفت با پول خودم است الله نداده است به تمام گناهان دست زده بود هنوز در اوج جوانی بود چند تا کنیز در دور و برش میرقصد همین اثنا در زرده شد دروازه بان در را باز کرد دید که یک نفر با لباس های کهنه و پیر آمده است گفت بفرماید کی را کار دارید گفت من مالک تو را کار دارم گفت چی میگی ای مرد دیوانه مالک من با تو ملاقات کند برو گمشو از این جان گفت برو به مالک خودت بگو که کسی امده که هیچ کس زورش به او نمیرسد هیچ قدرت مانع او شده نمیتواند هیچ قدرت دنیا توان و زور ندارند مرد رفت نزد رئیس و یا همان ارباب خود گفت مردی پشت در امده است میگوید من با مالک تو کار دارم میگوید هیپ کس زورش به من نمیرسد هیچ کس مرد رئیس خود را در حالت لرزه دید و گفت چرا دستان تان میلرزد ارباب گفت آن مردی که تو میگوی در پشت در است کسی است که هیچ کس مانع او شده نمیتواند او به خاطر جان گرفتن من آمده است حضرت عزرائیل نزد وی امد گفت چند سال عمر کردی مرد شراب در دستش دستان وی میلرزید گفت برای خدا چی کردی مرد میگوید یک لحظه برای من وقت بدهید گفت مرد که میدانست دیگه حال وقت نماز خواندن وجود ندارد رفت نزد پول ها طلاها و و تمام سکه های خود گفت لعنت خدا بر شما که شما با من چی کردید هی پست فطرتان میگوید پول یکدفعه به صدا آمد گفت لعنت خدا بر تو که تو از ما استفاده سو کردی باید درست استفاده میکردی مقصر اصلی تو استی تو باید خجالت بکشی و لعنت بر تو باد
#مفتی_احمد_فیروز_احمدی
#مولانا_احمد_فیروز_احمدی
#داستان_واقعی