فرزانه گرامی ، جامعه مذهبی بود . مردم مذهبی بودنندوووو شاهان چاره ای نداشتند . البته شاه مذهبی بود اما رضا شاه خدا ناباور بود . مانا باشید

اینکه محمدرضا شاه مذهبی تر از رضا شاه بود شکی نیست. او به مذهبی ها بیش از حد رو داد و آخرش هم قربانی اعمال خودش شد. ​@@farhadmoshref8016

به به شما هم بسیار زیبا نوشتید به زبان مادری تسلط خوبی دارید سپاس

آقای سلیمان امیری بهایی نیستند درحقیقت ایشان همه ادیان را نفی میکنند ودین راابزار بردگی واستعمار انسانها میداند وازنظر ایشان دین را مانع دمکراسی جوامع است دین ایشان انسانیت ومنطق وخردگرایی است

سلام برمردمیدان روشنگری آرزوی سلامتی وتندرستی برایتان دارم حرفهایت مثل خنجریست برسینه خودخواهان که کشوررابرای چیاول وغارت میخواهن چه گذشته چه حال ازنظر من رسیدن بدمکراسی وآزادی اگاهی وآگاهی وآگاهی ملت کاریکه من بافرستادن گفتهای شما برای دیگران وطالب شده اند

@@CcCc-gi1dp درود بر هموطنان آگاه وفهیم پیروز وتندرست وشاد کام باشید🌹❤🙏

نوع حکومت را باید مردم آگاه تعیین کنند. روشنفکران فقط وظیفه روشنگری مردم را دارند. زنده باد آزادی

تو گه خوردی.احمق بیسواد.لکاته بادمجون دور قاب چین

درود بر ساندیس خودهای. ……

دکتر سلیمانی چندین بار در بین سخنان شما از وضعیت سلامتی و درمان صحبت کردید. در جمله ای کوتاه و بدون جزئیات از صحت سلامتی خویش من را مطلع کنید. لطفا

دقیقا من هم این نظر را دارم جنگ اول به از صلح آخر

به امثال اقای علی جوانمردی که واقعأ در سیاست جوانی می‌کند از دو سه سال پیش نوشتم که اشتباه نکنید وملت را در مخمسه نیندازید چون : کارهرخرنیست خرمن کوفتن گاونرمی‌خواهد ومردکهن . ایشان متوجه نشدند ابتدا بوته گندم باید رشدکند تا گندم بدهد وسپس ……

💯

کم حجم و فشرده باشن .

حکومت کشورهای لیبی عراق. افغانستان و اکثر کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی از نوع جمهوری و کشورهائی ازجمله جنوب خلیج فارس،اردن ، اسکاندیناوی و انگلیس و 56 کشور مشترک المنافع پادشاهی است که توانسته کشور را از هرج و مرج و تجزیه بدور نگاه دارد

نظرتان را به جمهوری های عراق لیبی سوریه افغانستان جلب نموده و به کشورهای پادشاهی همچون اردن حاشیه جنوب خلیج فارس اسکاندیناوی انگلستان و 56 کشور مشترک المنافع که پادشاهی است جلب مینمایم

این نخستین حکمی است که عارف سلطنت طلب ما صادر می کند و سعی دارد آن را به کمک دو بیتی های حافظ به گوش خلق الله فرو کند . نمونه ای دیگر از خروارها مهملاتی که سلطنت طلبان مدعی العموم در رادیو- تلویزیون های کذایی خود یا در محافل و پاتوق های اینترنتی شان بلغور و سپس با افتخار آن را روی تارنمای شان بایگانی می کنند . البته تفاوت این شیخ عارف با سایر سلطنت طلبان در این است که او نام این لاطائلات را «گفتمان سازی» می گذارد و بعد هم با کمال وقاحت و سبک مغزی به مخالفین استبداد سلطنتی ایراد می گیرد که چرا با پذیرش و تأئید این قبیل هذیان گویی های «عرفانی» از خود «عقلانیت سیاسی» بروز نمی دهند! حال یک لحظه «اندیشه عمومی جامعه» یا «فکر عمومی جامعه» که ترجمه غلط انداز و من درآوردی مقوله ی «افکار عمومی» است را در نظر بگیرید ! براستی کدام آدم آگاه و عاقلی را دیده اید که «افکار عمومی» را در کنار یا در برابر «تئوری خشک سیاسی» بگذارد و از روی نادانی یا از سر بیکاری به سنجش ارزش این یکی در ازای آن یکی مشغول شود و اینهمه را پایه ی «استدلالات» بعدی خود قرار دهد!؟ وانگهی٬ اگر «عارف» جوان ما بجای این عبارت پردازی های بی سروته یک سیب گندیده بدست می گرفت و از برادر کوچکترش می پرسید که ارزش این سیب گندیده چقدر است ٬ بلافاصله پس از خنده ی تحقیر آمیز او پی می برد که یک جای کار می لنگد. زیرا یک کودک عاقل بهتر از یک «دکتر» سلطنت طلب ابله میداند که سیب گندیده نه تنها فاقد هرگونه ارزش مصرف و مبادله است (چون نه میتوان آن را خورد و نه میشود با گلابی خواهر کوچکتر عوضش کرد) بلکه برای دور انداختن آن باید زحمت راه رفتن تا سطل زباله را هم تقبل کرد . به همین ترتیب «تئوری خشک سیاسی» نیز اساسا مثل سیب گندیده هیچ ارزش و اهمیتی ندارد و شیخ جوان با «خروش» اولش و اعلام اینکه «افکارعمومی ارزشش بیشتر هست تا تئوری خشک سیاسی» فقط قلمبه گوئی کرده ٬ نه اینکه اهمیت و ارزش افکار عمومی یا «اندیشه عمومی جامعه» را بثبوت رسانده باشد! عارف سلطنت طلب ما با اینگونه لفاظی ها درحقیقت می خواهد بگوید که تئوری سیاسی اساسا فاقد ارزش است و آنچه اهمیت دارد «افکار عمومی» است ! چرا؟ زیرا اولا ذهن علیل و نوکرمآب او از درک هر گونه اندیشه مستقل و پذیرش هر نوع تئوری سیاسی عاجز است . در کله ی پوک یک سلطنت طلب ٬ جائی برای مردم و اراده ی آزاد آنان وجود ندارد ٬ سیاست عرصه ی یکه تازی پادشاه و شهریار و سلطان و ارباب است و تئوریسین و سیاستمدار و دولتمرد جز تبلیغ و ترویج رعیت پروری و اطاعت برده وار از اوامر «شهریار» تکلیف و رسالت دیگری بردوش نمی کشد . ثانیا «عارف» سلطنت طلب از مقوله ی افکارعمومی یا بقول خودش «اندیشه عمومی جامعه» نیز برداشت سفیهانه ای دارد و عقاید و آداب و عادات چاپلوسانه ی خود و همفکران خود را در سایتهای اینترنتی «کوچه» و «بازار» نه نشانه فرومایگی جماعت سلطنت طلب که بازتاب واقعی افکار عمومی جامعه انقلابی ایران تلقی می کند . بیهوده نیست که سلطنت طلب تنها وجود یک چیز را در میان عوام تعقیب و به عنوان «اندیشه عمومی جامعه» ستایش میکند : حماقت ! آن هم به این دلیل ساده که حماقت در وجود او و همپالگی هایش نهادینه شده و به اندازه ی منفعت اقتصادی٬ نیروی محرکه ی «سیاست ورزی» آنهاست.

اینک اما دومین خروش شیخ عرفان : ۲- «در علوم سیاسی٬ چه دانشجوی ترم یک٬ چه استاد علوم سیاسی همیشه اعتقادشون بر اینه که اگر عصیان مردم ٬ جنبش مردم برخلاف حکومت حاکم باشه٬ میشه ازش به عنوان انقلاب سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی نام برد. خیلی ساده است٬ برید در گوگل بزنید The process of the revolution politics» ما به اصطلاحات انگلیسی نادرست شیخ عارف کاری نداریم . همین که یک فرد سلطنت طلب بجای تهدید وهتاکی به زبان فارسی در گوگل به دنبال معنای واژه های « پروسه» و «روند انقلابات اجتماعی» به زبان انگلیسی باشد ٬ حتما نشانه ی تحصیلات عالیه اوست و همچون «دکتر» سعید سکویی سزاوار آن است که به زور هم که شده ٬ یک مدرک دکترای «علوم سیاسی» تقدیمش کنند ٬ هر چند که این فرد مثل شیخ جوان ما «زیاد از این چیزمیزا» خوشش نیاید. اما برگردیم به نکته دوم! عارف سلطنت طلب پس از بی اهمیت جلوه دادن تئوری سیاسی در مقایسه با افکار عمومی ٬ بلافاصله به مبتذل کردن مفهوم انقلاب می پردازد و آن را مترادف با هرگونه «عصیان و جنبش مردم» قلمداد می کند. چنانکه دیدیم ٬ او با بر پایه ی دانش سیاسی دانشجوی ترم یک (احتمالا خودش) و معرفت گسترده استاد علوم سیاسی (قطعا دکتر سکويی) معتقد است که «اگر عصیان مردم ٬ جنبش مردم برخلاف حکومت حاکم باشه ٬ میشه ازش به عنوان انقلاب سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی نام برد.» به عبارت دیگر٬ هیچ تفاوتی میان انقلاب سیاسی ٬ انقلاب اقتصادی و انقلابات اجتماعی وجود ندارد و هرعصیان و جنبشی را اگر «خلاف حکومت حاکم» باشد (شما تا کنون شنیده اید که مردم «برخلاف» میل حکومتهای مخلوع عصیان و شورش کنند؟) «میشه خیلی ساده همان انقلاب» نامید ! دلیل این پرت و پلا گوئی نیز تناقضی است که جماعت سلطنت طلب بعنوان یک جریان ماهیتا ضد انقلاب دچار آن شده است. چراکه با شروع «انقلاب زن٬ زندگی٬ آزادی» سلطنت طلبان همانند اصلاح طلبان و ملی-مذهبیون و جمهوری خواهان راست سخت غافلگیر شدند . اینان که دوران وقوع انقلابات را بکلی منتفی و سپری شده می پنداشتند ٬ یک عمر علیه «انقلاب» تئوری بافته بودند ٬ برضد واژه «انقلاب» مقاله نوشته و در کوچه و بازار هر گونه انقلابیگری را به باد تمسخر می گرفتند ؛ ناگهان با جنبش مهسا و خیزش انقلابی مردم در سراسر کشور و بویژه با مقاومت قهرآمیز جوانان که میرفت دستگاه سرکوب را به کلی از کار بیاندازد و کاخ استبداد دین را واژگون کند ؛ سراسیمه از خواب بیدار شدند و از سر اظطرار و درماندگی٬ با یک چرخش ۱۸۰ درجه ای خود را طرفدار انقلاب جا زدند بطوریکه «ضدانقلاب» و در رأس آن رضا پهلوی در دو سه ماه پر تلاطم جنبش انقلابی مردم در میزان کاربرد عبارت «انقلاب» از تمامی انقلابیون پیشی گرفت. از همینرو٬ اینکه جوان عارف و سلطنت طلب ما در کلاب هاوس طوطی وار واژه مردم پسند انقلاب را بلغور کند و فهرستی از انواع انقلابات ارائه نماید ٬ موضوع عجیبی نیست. در حقیقت او دارد مانند سایر سلطنت طلبان هوادار کودتا ٬ خود را طرفدار «انقلاب» جلوه می دهد منتها نه انقلابی که زبانم لال هدفش تغییر بنیادین ساختار قدرت سیاسی باشد و یا خدای ناکرده بخواهد در اقتصادیات و مناسبات اجتماعی جامعه تحولی ایجاد کند ٬ بلکه انقلابی مخملی که از مرز اعتراض یا «عصیان و جنبش مردم برخلاف حکومت حاکم» فراتر نرود ٬ تبلور آشتی ولی امت با والی ملت باشد ٬ به حفظ نظم موجود یا جابجائی قدرت میان شیخ و شاه رضایت دهد ٬ ماشین سرکوب و دستگاه تحمیق ایدئولوژیک اسلامی را دست نخورده باقی بگذارد و در نهایت اداره سیاست و اقتصاد و فرهنگ را بطور کامل به طبقه حاکم یعنی به «بورژوازی چپ کرده در ولایت» یا «بورژوازی راست کرده در سلطنت» واگذارد .

. ۳- سومین خروش عارف سلطنت طلب بدین شرح است: «ببنید٬ کسی دنبال سلطانیسم نیست٬ جناب سرکوهی! سلطانیسم یعنی استبداد ! در شرایط فعلی نسل جدید ایران بدنبال بازیافت غرور ملی و هویت ملیش هست که در ۵۷ به تاراج رفته٬ همین! کسی دنبال سلطانیسم نیست ٬ هیچ عقل سلیمی بدنبال سلطان نیست. ما یک بخشی در تاریخ مان داریم به اسم پادشاهی ایرانی . یک أئینی هم در این پادشاهی ایرانی داریم به اسم آئین شهریاری . از کسروی بزرگ بگیرید برید تا بقیه ! نام کوروش به معنای خورشیده و میراث کوروش که نابغه هدایتگر ماست یعنی تسامح و رواداری ٬ و نام ایران همراه با تمدن کهن ماست. همین ٬ به همین سادگی! ...» آری به همین سادگی! این چرندیات بی ارزش حاصل پریشان فکری یک بچه جاش ابله و بیشرم است که با زبان «اتو کشیده» رذیلانه ترین ادبیات را علیه آزادیخواهان و روشنگران ایرانی بکار میگیرد٬ در اعماق تاریخ ارتجاع و استبداد بدنبال «سرور هدایتگر» می گردد ٬ در اوج فرومایگی و حقارت ادعای گندگی می کند ٬ از فراز قله «آئین شهریاری» و «انسانیت یک سلطنت طلب» از جنایات ساواک و پرویز ثابتی بدفاع برمی خیزد و حتی به وقیحانه ترین شکل ممکن ادعا می کند که ساواک می بایست بیشتر می کشت ! فرانسوی ها می گویند در سرزمین کورها هر واحدالعین چشم دریده ای مدعی و مستحق پادشاهی است . بنابرین در محافل سلطنت طلب لندنی و لوس آنجلسی هم طبیعی است که رضا پهلوی مدعی تخت و تاج باشد و عارف فرومایه و قلمبه گوی «ما» ادعای نظریه پردازی کند!!

این نخستین حکمی است که عارف سلطنت طلب ما صادر می کند و سعی دارد آن را به کمک دو بیتی های حافظ به گوش خلق الله فرو کند . نمونه ای دیگر از خروارها مهملاتی که سلطنت طلبان مدعی العموم در رادیو- تلویزیون های کذایی خود یا در محافل و پاتوق های اینترنتی شان بلغور و سپس با افتخار آن را روی تارنمای شان بایگانی می کنند . البته تفاوت این شیخ عارف با سایر سلطنت طلبان در این است که او نام این لاطائلات را «گفتمان سازی» می گذارد و بعد هم با کمال وقاحت و سبک مغزی به مخالفین استبداد سلطنتی ایراد می گیرد که چرا با پذیرش و تأئید این قبیل هذیان گویی های «عرفانی» از خود «عقلانیت سیاسی» بروز نمی دهند! حال یک لحظه «اندیشه عمومی جامعه» یا «فکر عمومی جامعه» که ترجمه غلط انداز و من درآوردی مقوله ی «افکار عمومی» است را در نظر بگیرید ! براستی کدام آدم آگاه و عاقلی را دیده اید که «افکار عمومی» را در کنار یا در برابر «تئوری خشک سیاسی» بگذارد و از روی نادانی یا از سر بیکاری به سنجش ارزش این یکی در ازای آن یکی مشغول شود و اینهمه را پایه ی «استدلالات» بعدی خود قرار دهد!؟ وانگهی٬ اگر «عارف» جوان ما بجای این عبارت پردازی های بی سروته یک سیب گندیده بدست می گرفت و از برادر کوچکترش می پرسید که ارزش این سیب گندیده چقدر است ٬ بلافاصله پس از خنده ی تحقیر آمیز او پی می برد که یک جای کار می لنگد. زیرا یک کودک عاقل بهتر از یک «دکتر» سلطنت طلب ابله میداند که سیب گندیده نه تنها فاقد هرگونه ارزش مصرف و مبادله است (چون نه میتوان آن را خورد و نه میشود با گلابی خواهر کوچکتر عوضش کرد) بلکه برای دور انداختن آن باید زحمت راه رفتن تا سطل زباله را هم تقبل کرد . به همین ترتیب «تئوری خشک سیاسی» نیز اساسا مثل سیب گندیده هیچ ارزش و اهمیتی ندارد و شیخ جوان با «خروش» اولش و اعلام اینکه «افکارعمومی ارزشش بیشتر هست تا تئوری خشک سیاسی» فقط قلمبه گوئی کرده ٬ نه اینکه اهمیت و ارزش افکار عمومی یا «اندیشه عمومی جامعه» را بثبوت رسانده باشد! عارف سلطنت طلب ما با اینگونه لفاظی ها درحقیقت می خواهد بگوید که تئوری سیاسی اساسا فاقد ارزش است و آنچه اهمیت دارد «افکار عمومی» است ! چرا؟ زیرا اولا ذهن علیل و نوکرمآب او از درک هر گونه اندیشه مستقل و پذیرش هر نوع تئوری سیاسی عاجز است . در کله ی پوک یک سلطنت طلب ٬ جائی برای مردم و اراده ی آزاد آنان وجود ندارد ٬ سیاست عرصه ی یکه تازی پادشاه و شهریار و سلطان و ارباب است و تئوریسین و سیاستمدار و دولتمرد جز تبلیغ و ترویج رعیت پروری و اطاعت برده وار از اوامر «شهریار» تکلیف و رسالت دیگری بردوش نمی کشد . ثانیا «عارف» سلطنت طلب از مقوله ی افکارعمومی یا بقول خودش «اندیشه عمومی جامعه» نیز برداشت سفیهانه ای دارد و عقاید و آداب و عادات چاپلوسانه ی خود و همفکران خود را در سایتهای اینترنتی «کوچه» و «بازار» نه نشانه فرومایگی جماعت سلطنت طلب که بازتاب واقعی افکار عمومی جامعه انقلابی ایران تلقی می کند . بیهوده نیست که سلطنت طلب تنها وجود یک چیز را در میان عوام تعقیب و به عنوان «اندیشه عمومی جامعه» ستایش میکند : حماقت ! آن هم به این دلیل ساده که حماقت در وجود او و همپالگی هایش نهادینه شده و به اندازه ی منفعت اقتصادی٬ نیروی محرکه ی «سیاست ورزی» آنهاست.

سرورگرام ۶۰۹۷ اقارضا تبدیل به استاد بت ناجی قطب نما سعادت خود کرده اید . اگر ممکن است چند سطر از فضایل و کرامات شخصی و کمک راهنمود به مردم ایران و بشریت کرده .شمه ای از مبارزاتی و برنامه سیاسی اجتماعی و تز سیاسی تشکیلاتی و حزبی و سازماندهی برای رهایی بخش ایشان برای مردم از چنگال دیکتاتوری ولی فقیه نجات یابد . تا دیگران هم از خوان حکمت ایشان بهره مند شوند. با لیسیدن آهن پاره امام رضا و لیسیدن سنگ های عهد بوق . معبد سلیمان یکی از ظالم ترین و زن باره و غیر اخلاقی ترین پادشاهان یهود بوده که تورات جنایت و خیانت او را به خوبی تشریح نموده .این اعمال از انسان مدرن برازنده شایسته نیست. پناه بردن به دامن نخست وزیر دیکتاتور فاشیست نتانیاهو . ملاقات او در انبارک آشغال دانی اداره .توهین محسوب می شود . و گذاشتن شکایت نامه درز سنگ ها معبد بدنه اورشلیم .مانند آواره مردم بیچاره ایران. نامه در چاه جمکران برای کمک می اندازند علت عقب ماندگی و نادانی فرهنگی انسان مدرن امروزی و شرم آور است آقا رضا و خانم یاسمین از خرافات و خرافات پرستی از مرحوم پدر ایشان علاوه میلیاردها دلار غارت ثروت ملی مردم فقیر ایران از خرافات محمدرضا به خوبی به ارث برده اند. به مصاحبه با اوریانا فالاچی با شاه. خودت تحقیق کن و مطالعه بفرما که شاید تبدیل امیرسلیمانی دیگر برای روشنگری فقر فرهنگی سیاسی اجتماعی مردم ایران و راه تازه گشایش خواهی نمود شاد پیروز باشید

مگه دفتروکالت نزد ومنشور درست نکرد منظورت اینه هیچکی چیزی نگه همه شازه شازه کنن فهمت بره بالا بابیرون انداختن شاه پادشاهی برای همیشه مرد فهمت بره بالا

منظورتون چه نقدی هست راجع به اون مناظره