Рет қаралды 11,663
در این داستان ، خواهرم از لحاظ پوشش اصلا اهل رعایت نبود طوری تو خونه لباس میپوشید که خیلی زننده بود ومنم تو کفش بودم یه روز که تو خونه تنها شدیم گیرش آوردم و کاری کردم که راه نمیتونست بره تا اینکه ...
پرستار بودم و شب هایی که شیفت بودم صاحبخ.نه میگفت صدای آه و ناله شما خیلی زیاده منم با تعجب ...
kzfaq.info/get/bejne/e6eboLJ3msDNeok.htmlsi=zdIgcRw-yQ6gcpvV
سرکار بودم که یکی بهم زنگ میزد زنت الان تو بغل منه میخوای حتی رنگ شو...رت بهت بگم من ...
kzfaq.info/get/bejne/lbSbhKZovdTbdY0.htmlsi=rBVobbjfh1RUJlse
از روی کنجکتوی تو اتاق پدر و مادرم مخفی شدم وقتی اون صحنه رو دیدم یهوو...
kzfaq.info/get/bejne/l5aWeNKomq-nkYE.htmlsi=DVk_9piyRbySj5HG
برای شنیدن داستان های واقعی بیشتر حتما با کانال داستان های ممنوعه همراه باشید و بر روی لینک زیر کلیک کنید :
b2n.ir/s18900
اگر اتفاق هایی در زندگی شما یا اطرافیان افتاده آن را با ما در میان بگذارید تا شاید کمکی برای دوستان باشد ، لطف یه آیدی زیر پیام بدید :
@s1375r
داستان واقعی
داستان کوتاه
داستان عاشقانه
داستان رادیویی
داستان واقعی زندگی
داستان ممنوعه
داستان جدید فارسی
پادکست انگیزشی
پادکست فارسی
داستان واقعی فارسی
داستان کوتاه و آموزنده
داستان جالب
ضرب المثل
Afghanistan magazine
افغانستان مگزین
رادیو داستان
رادیو سرنوشت