نويسنده: محمود اعتماد زاده (به آذین) راوي:فرح بدیعی -Video Upload powered by www.TunesToTube.com
Пікірлер: 31
@akbardoosti11322 жыл бұрын
وای چه صدایی و چه شروعی رفتم به قدیما چه حس خوبی داشت شروع قصه
@rahmatabed782910 ай бұрын
نام بزرگ ترا همیشه آواز میدهم. با شاهکارهای چون دن آرام، ژان کریستف، وجان شیفته و دختر رعیت
@sashadoa64362 жыл бұрын
عالی بود و چه صدای دلنشینی
@farhadkarenvisi74723 жыл бұрын
درودب به اذین عزیز
@javadmogadam41133 жыл бұрын
سلام . ادیب ارجمند و نویسنده توانا جناب آقای محمود اعتماد زاده ، به پاس آثار زیبا و ماندگارتان درعرصه ادبیات ایران ، سپاس . خدایش بیامرزد . جواد مقدم
@helenamamaghani62874 жыл бұрын
عالی بود♥️♥️♥️🙏👍🏻
@user-yu4ue1lq7e4 жыл бұрын
داستانها ی قشنگی هستند همشون ممنونم از تهیه کنندگان این برنامه
@rouz76835 жыл бұрын
واقعا ازتون متشکرم.
@hosseinhoseeyni11897 жыл бұрын
عالى بود ممنون 🌹🌹👍👍
@ashrafmahmoodi39347 жыл бұрын
فوق العاده بود داستان محمود اعتماد زاده
@misteriron37634 жыл бұрын
خیلی زیبا نوشته بود لذت بردم
@majidvalad6 жыл бұрын
نقد مهره مار نوشته محمود اعتماد زاده توسط: انجمن ادبی و هنری ردپا کارگاه داستان و نمایشنامه و فیلمنامه داستان "مهره مار" از مجموعه داستانی به همین نام که در سال 1344 منتشر شده انتخاب شده است. این داستان را در هشتاد سال داستاننویسی ایران هم انتخاب نموده و ذکر کردهاند. داستان؛ درباره زنی است که فرزنددار نمیشود و همسر یک مرد بازاری است که گویی مسنتر از اوست و به لحاظ سنی فاصله زیادی با هم داشته باشند. زن محکوم به ماندن و محصور شدن در چاردیواری خانه است و پختن و جاروب کشیدن و سرخاب و سفیداب برای آمدن مرد به خانه. همزبانی جز چند جانور خانگی ندارد. در چنین فضایی او با ماری آشنا میشود که گرچه در ابتدا برای او ترسآور است و او را میترساند، اما به تدریج به او نزدیک میشود و در نهایت بر سینۀ او مینشیند. مار برای نزدیک شدن به زن از همان خاصیت وسوسهکنندهای اسطورهایاش اما نه با چشم و نگاه بلکه با دهان و سکۀ اشرفیاش استفاده میکند. داستان کوتاه مهرۀ مار گرچه به لحاظ زبانی شاید برای خواننده امروز داستان زبانی سنگین و دشوارخوان داشته باشد، اما به لحاظ نوع نگاهش به جامعه و روایت داستانیاش داستانی خواندنی است. روایتی که یک اسطورۀ عامیانه را از فرهنگ کوچه بازاری جامعۀ ایرانی دهۀ چهل میگیرد و تبدیل به روایتی داستانی میکند. اسطورۀ مهرۀ مار. زن در واقع با سحر و افسونگری مار به خلسه میرود و در عالم خلسه و خیال خود را در بهشتی میبیند در کنار جوانی رعنا... نویسنده با توانمندی و ظرافت برخی از آسیبهای رفتاری در روابط زن و مرد را با زبان نشانه در داستان میکارد و نشان میدهد. کمبودهای عاطفی و احساسی زن در رابطهای که با همسرش دارد گرچه تلاش میکند در حضور همسرش ظاهرسازی کند و خود را خوشحال و سرزنده نشان دهد و راضی. پردازش یک اسطوره یا باور اسطورهای در داستان کوتاه کار دشواری است که در این داستان به خوبی انجام گرفته است. داستان از نظرگاه پردازش یک باور اسطورهای و همین طور نقدی که بر فرهنگ و اجتماع روزگارش دارد برجستگی دارد. برای نوشتن داستان لازم نیست به دنبال موضوعات دست نیافتنی و عجیب و غریب رفت، اگر دقت کنیم اطرافمان پر از موضوعاتی است که قابلیت داستان شدن دارند. فقط نوع نگاه و خلاقیت است که چگونگی این استفاده را تعیین میکند. موضوع فرزنددارنشدن زن و افسردگی و مسائل خانودگیاش از این نظر بارها و بارها برایمان تکرار شده و دیده شده اما به آذین در حدود پنجاه سال پیش به گونهای این موضوع را طرح میکند که هنوز هم برای من و شما خواندنی است. ما رو در تلگرام ببینید : @radepak @mojtaba_mahdavi51
@rafatabbaszadeh48225 жыл бұрын
Majid Valad khani
@user-dk5mo9vh7r5 жыл бұрын
kzfaq.info/get/bejne/ic6XiryrzLCYaZc.html
@rezahaghbejaneb68187 жыл бұрын
بیگ لایک
@rezaghollampoor76077 жыл бұрын
:-) :-) :-) :-) :-) :-)
@studiomaria.9164 жыл бұрын
ماشالا نویسنده های ایرانی بعضی هاشون چه تخیلاتی دارن ..این کتاب ها فروش هم میره؟!
@user-cy9dj3no7l3 жыл бұрын
گوینده بدرد استاد طوسی میخوره که عقب وجلوشو یکی کنه که توهم گویندگی از مغز مریضش بپره
@ArmanAtabi6 жыл бұрын
کس شعر بود
@aboloiabolnejad79256 жыл бұрын
Arman14 Atabi14 عالی
@majidvalad6 жыл бұрын
شما داستان را سطحی گوش دادید. کمی پیچده بود ولی بسیار جذاب.
@majidvalad6 жыл бұрын
شما داستان را سطحی گوش دادید. داستان به اذین نمیتونه بد باشه.