Рет қаралды 436
داستان کوروش بزرگ و پانته آ دراماتیک ترین داستان ایرانی| کوروش بزرگ
داستان از این قرار است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد از زیباترین زنان شوش به حساب می آمد و پانته آ نامیده می شد وشوهر او به نام آبراداتاس برای مأموریتی از جانب پادشاه خود به سفر رفته بود.
چون وصف زیبایی زن را به کورُش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند کورُش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد تا هنگامی که شوهرش از مأموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند.
در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد! اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم …
ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد.. به ناچار پانته آ از کورُش درخواست کمک کرد و کورُش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کورُش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند .
سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت. پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند : در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: "قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری… کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم ..."
خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون و زاری می پردازد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که مواظب باشند کاردست خودش ندهد . شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت: "افسوس ای دوست باوفا و خوبم مرا گذاشتی و در گذشتی … به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی"
پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی را که همراه داشت در سینه خود فرو می کند و در کنار جسد شوهرش جان می سپارد .
هنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می کشد برای همین است که در تابلو جسد دو زن نقاشی شده است . و باقی داستان که در تابلو مشخص است . آری چنین است که بزرگمردی...
امیدواریم با تماشای این ویدئو، لحظات بی نظیر ی را بگذرانید
برای حمایت از کانال سابسکرایب کنید و به دوستان خود نیز جهت سابسکرایب شر دهید.
🙏🙏🍀🌸🍀
سابسکرایب کنید: / @tabeshehagh
ویدیو های دانستنی ها : • دانستنی های عالی و کار...
ویدیوهای منتخب: • ویدیو های منتخب | Sugg...
ویدیوهای مشاهیر: • سخنان مشاهیر جهان | Gr...
ویدیوهای سخنان بزرگان جهان: • مجموعه سخنان بزرگان | ...
#کوروش_پانته آ
##کوروش_بزرگ