Рет қаралды 31,304
جزئیات مخوف ترین جنایاتی که از شنیدنش حیرت میکنید... | پرونده جنایی ایرانی
روزه ۱۴ شهریوره ساله ۹۸ بود که درسا با پدرو مادرش پا تویه کلانتری گذاشت
درسا فقط مشغوله گریه بودو اصلا نمیتونست حرف بزنه
پدرو مادره این دختر میگفتن دخترشون توسطه پسره ۲۰ ساله ای به اسمه علی و دوستش آرین
تهدید هدفه تجاوز قرار گرفته
پرونده ی اولیه ای در رابطه با این موضوع تشکیل شد و این خونواده به اداره ی آگاهی فرستاده شدن
وقتی این ۳ نفر وارده اداره ی آگاهی شدن
گریه هایه درسا بیشتر شد
همین موضوعم توجه مامورایه پلیسو به خودش جلب کردو سریع به اتاقه یکی از زبده ترین کاراگاهایه اداره ی آگاهی منتقل شدن
پدرو مادرش دوباره اتفاقی که برایه دخترشون پیش اومده بودو برایه مامورایه پلیس توضیح دادن
اما لازم بود جزییاته این ماجرارو خوده درسا بگه
برایه همین با کمکه مامورایه زنی که تویه این اداره بودن درسا آرومتر شدو شروع به گفتنه ماجرا کرد
درسا میگفت
حدوده ۱ سال پیش بود که پدرم برام یه گوشیه خیلی خوب خرید
این گوشی کادویه این بود که تویه مدرسه شاگرد اول شدم
کلی برنامه رویه این گوشی نصب کردمو کله تابستون سرم با این گوشی گرم بود
تا اینکه توو یکی ازین نرم افزارایی که نصب کرده بودم
با پسره جوونی به اسمه علی دوست شدم
اوایل خیلی بهش محل نمیدادم
ولی هر موقع سراغه گوشی میرفتم میدیدم چنتا پیام داده
منم به خاطره اینکه وقتمو پر کنم باهاش صحبت میکردم ولی کلا هیچ حسه خاصی بهش نداشتمو رابطمون به همون چنتا پیام خلاصه میشد
با اصرارایه علی چنتا عکس از خودم براش فزستادم
اونم فرستاد
یواش یواش با صحبتایه عاشقانه ی علی دلم نرم شده بود
یه چیزیم تویه وجودم همش قل قلکم میداد که رابطم با علیو ادامه بدم
بلخره دیدارایه حضوری جایه خودشو به پیامایه مجازی داد
وقتی برایه اولین بار علیو دیدم
احساس کردم واقعا همونیه که میخوام
هم خیلی شوخ طبع بود
هم رفتاره خیلی خوبی باهام داشت
مادرمو در جریانه دوستی با علی گذاشتم
بهشم عکسشو نشون دادم
اونم از علی خوشش اومده بودو میگفت به نظر پسره خوبی میاد
ولی همیشه بهم میگفت تویه رابطه حده خودتو رعایت کن
مادرم در جریانه همه چی بود
حتی زمانایی که میخواستم برم سره قرار با علی همه چیو بهش میگفتم
بعده ۵و۶ ماه
واقعا حس کردم عاشقه علی شدم
انقد حسم بهش زیاد شده بود که نمیتونستم رفتارامو باهاش کنترل کنم
خوده علیم متوجه این موضوع شده بود
این جریان ادامه داشت تا اینکه علی بهم پیشنهاد داد برم خونشون
علی پدرو مادرش روزا سره کار بودن حتی روزایه تعطیل
چون رستوران داشتنو مجبور بودن اونجا بمونن
اولش نمیخواستم برم
ولی انقد رابطم با علی خوب بود که
بلخره راضی شدم
وقتی رفتم خونشون
علی اصرار به رابطه ی جنسی داشت
ولی من نمیخواستم این کارو تا زمانی که ازدواج کنم انجام بدم
اما علی میگفت قصدش با من ازدواجه و به زودی با خونوادش میاد خواستگاریم
با اصرارایه علی راضی شدمو به این رابطه تن دادم
بعده اونروز
دیگه نمیتونستم زندگیمو بدون علی تصور کنم
رابطم باهاش نزدیک تر شده بودو حداقل هفته ای ۳و۴ بار میرفتم خونشون
دیگه اصلا هیچ کنترلی روو خودم نداشتم
حدوده یک سال از شروعه رابطمون گذشته بود
حس میکردم علی نسبت بهم خیلی سرد شده
نه دیگه بهم پیام میداد نه به اونشکل حوصله ی حرف زدن باهام داشت
اگه من زنگ نمیزدم که اصلا هیچی
انگار اصلا وجود نداشتم واسش
سره همین موضوع بهشش اعتراض کردم
باهم دعوامون شدو توو همین دعوا علی بهم گفت دیگه دوس نداره باهام ادامه بده
شوکه شده بودم
اون همه حرفایه عاشقانه یهو تبدیل شده بود به نخواستن
من کله آیندمو زندگیمو با علی میدیدم
ولی علی کلا نسبت یهم سرد شده بود
چن روزی باهم قطع رابطه کرده بودیم
ولی واقعا تحمله دوریشو نداشتم
واسه همین گوشیمو برداشتم بهش زنگ زدم
اصلا جوابه زنگمو نداد
چن بار تویه فواصله مختلف بهش زنگ زدم تا اینکه جواب داد
حرفامو به علی گفتم
ولی میگفت این رابطه تمومه
ولی ازم خواست برایه آخرین بار برم خونشون تا باهم خدافظی کنیم
منم به این امید که تویه این قرار میتونم دوباره راضیش کنم که رابطمونو ادامه بدیم قبول کردمو رفتم
اونروز خیلی به خودم رسیده بودمو بهترین لباسامو پوشیده بودم
وقتی وارده خونه ی علی اینا شدم
دیدم تنها نیستو دوست صمیمیش آرینم تویه خونس
تا دیدمش متوجه موضوع شدم ولی به رویه خودم نیاوردم
یه خورده نشستم باهم صحبت کردیمو گفتیم خندیدیم
یه مقدارم مشروب خوردیم
یهو علی دستمو گرفت که بریم باهم تویه اتاق
بهش آروم گفتم زشته اینکار
الان دوستت اینجاس
ولی علی میگفت
آرین باهات کاری نداره
فقط اومده بود اینجا باهم مشروب بخوریم
هرچی مقاومت کردم علی ولکن نبود
منم به خاطره اینکه علیو از دست ندم به اجبار قبول کردم
وقتی رفتیم تویه اتاقو لباسامونو دراوردیم
یهو دیدم دوستش آرین دره اتاقو باز کردو لخت وارده اتاق شد
میخواستم لباسامو بپوشمو از خونشون فرار کنم
ولی فایده ای نداشت
جفتشون اصلا توو حاله خودشون نبودنو به زور دو نفری بهم تجاوز کردن
از لحظه ای که این اتفاق افتاد
علی دیگه واسم تموم شد
چرا که حینه تجاوز ازم فیلمم میگرفتن
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل