Moshiri 061213 در دین عاطفه انسانی‌ وجود ندارد

  Рет қаралды 32,362

Saeed Karimi

Saeed Karimi

11 жыл бұрын

Bahram Moshiri 061213
ParsTV

Пікірлер: 67
@hasantorabi9110
@hasantorabi9110 2 жыл бұрын
قربونتون برم استاد بزرگ خدا را شکر که با شما آشنا شدم نجاتم دادیم خدا یاورتون باشه
@xonoses4
@xonoses4 11 жыл бұрын
این حقایق تاریخی است كه این زالوها را به وحشت می اندازد و گشاینده چشم و عقل و منطق است، درود بر مشیری
@rockyrock2232
@rockyrock2232 11 жыл бұрын
درود به مشیری عزیز
@sohrabjabari5979
@sohrabjabari5979 4 жыл бұрын
دستت درد نکنه استاد بزرگ
@MrLilipili
@MrLilipili 11 жыл бұрын
درود بر بهرام مشيرى
@sohrabjabari5979
@sohrabjabari5979 4 жыл бұрын
دمت گرم عمممموووووو بهرام سالاری
@josephshirazi2791
@josephshirazi2791 8 жыл бұрын
ﻫﺮ ﻛﻠﻤﻪ اﺳﺘﺎﺩ ﻣﺸﻴﺮﻱ ﭘﺘﻜﻲ اﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﻐﺰ ﭘﻠﻴﺪ اﺳﻼﻡ ﺟﻨﺎﻳﺘﻜﺎﺭ .
@nadernaderan3703
@nadernaderan3703 8 жыл бұрын
+Joseph Shirazi iranian.com/main/2011/oct-11.html روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس (۱)10-Oct-2011 روحانیت شیعه در پی اهداف سودجویانه به نقشه های استعماری انگلیس کمک نموده است قسمت اول -- قسمت دوم -- قسمت سوم -- قسمت چهارم -- قسمت پنجم (آخر) یکی از تهمتهایی که روحانیت شیعه همیشه به دیگر باوران وارد ساخته است رابطه با دول دیگر و خیانت به ملت در راستای خدمت به این قدرتهای خارجی است. از جمله بهائیان، یهودیان، اعضای برخی احزاب سیاسی و متجددین غیر مذهبی از این افترا بر کنار نبوده اند، حال آن که مروری بر تاریخ معاصر نشان می دهد که این در واقع روحانیت شیعه بوده است که در پی اهداف سودجویانه به نقشه های استعماری انگلیس در منطقه خاور میانه و جنوب آسیا کمک نموده است. هر چند که خیانت کاشانی به مصدق و کمکهای وی به اجرای نقشه استعمار انگلیس در ایران نمونه ای بسیار معاصر از این روابط است، موضوع این نوشته به دو قرن پیش از آن باز می گردد. آن چه به نام تنخواه هند، موقوفه اود، پول هندی و یا نامهایی دیگر معروف است نمونه دیگری از این رابطه نزدیک بین روحانیت شیعه و استعمار انگلیس بوده است که پولهای این موقوفه را از هند به نجف و کربلا در عثمانی منتقل می نمود و بین علمای شیعه پخش می کرد. احمد کسروی در اشاره به پول هند و رفتار روحانیت می نویسد: " به هر حال اینها مردان بیدانشی هستند که از جهان و کارهای آن به اندازه کودک ده ساله آگاهی نمیدارند و چون مغزهاشان انباشته از فقه و حدیث و بافندگیهای دور و دراز و اصول فلسفه است جایی برای دانش یا آگاهی باز نمی باشد. در جهان این همه تکانها پیدا شده، دانشها پدید آمده، دیگرگونیها رخ داده، آنان یا ندانسته اند و نفهمیده اند، و یا فهمیده پروایی ننموده اند. در این زمان می زیند و جهان را جز با دیده هزار و سیصد سال پیش نمی بینند. بی دردانیند که شش ماه درس خوانند که "مقدمه واجب، واجب است یا نه؟!" سی سال و چهل سال سختی به خود دهند که روزی رسد و حجة الاسلام نامیده شوند. بزرگترین آرزوشان رسد بردن از پول هند و گرد آوردن مقلدانی از بازرگانان "مقدس" ایران باشد. .... اما روزی خواری ایشان از دو راه است: یکی از پول هند که سالانه با دست نمایندگان انگلیس به حجج اسلام رسد و آنان هر یکی خود رسدی برداشته بازمانده را به طلبه های پیرامون خود بخشند. دیگری از پولهایی که بازرگانان و توانگران "مقدس" ایران فرستند و یا با خود برند" (1). حکومت اود در سال 1739 میلادی به دست میر محمد امین نشاپوری معروف به سعادت خان برهان الملک در پایه کوهستانهای هیمالیا، در میان بنگال و دهلی ایجاد شد. برهان الملک که از خراسان به هند رفته و در خدمت پادشاهان مغول هند در آمده بود، در سال 1722 با فرمانی از جانب حکومت مغول هند فرماندار منطقه گشته و پس از پیمانهایی با راجاهای هندی و مسلمانان سنی خود را از حکومت مرکزی مستقل میدید. وی پس از آن با کمک به نادر شاه در حمله وی به هندوستان قادر شد که فرمان حکومت اود را به عنوان پاداش برای خویش و خانواده اش از پادشاه ایران دریافت کند. پادشاهان اود (نواب) شیعی مذهب بودند و به همین دلیل اکثر مشاغل مهم سیاسی و دولتی را شیعیان که کمتر از 1% از جمعیت اود را تشکیل می دادند در دست داشتند. نوابان اود دلبستگی های شدید مذهبی داشتند و این علاقه به حدی بود که حرمی مشابه حرم امام علی در نجف را در شهر لاکنو ساخته بودند (2). آنها از ترویج روحانیت شیعه حمایت می نمودند و علما را مورد احسان خویش قرار می دادند. این سفرۀ گسترده باعث جذب روحانیان ایرانی به هند و رقابتهایی در میان روحانیان شیعه ایرانی و هندی گشته بود که در این میان ملایان هندی برای آشنایی بیشتر با دربار و رسوم محلی معمولاً مشاغل مهم مانند پیشنمازی جمعه را بدست می گرفتند. روحانیون ایرانی گاه ترجیح می دادند که در مناطق متصرفه ای که به دست انگلیسیها اداره می شد به امور مذهبی بپردازند تا مجبور به تن دادن به خواسته های نوابان اود نباشند (3). در آن زمان مجتهدین به دو گروه عمده اصولی و اخباری تقسیم می شدند. اخباریون که حتی نماز جمعه را نهی میکردند هیچگونه تغییر در اسلام را جایز نمی دانستند و حال آن که مجتهدین اصولی بر این باور بودند که علما با علم خویش از اسلام می توانند در برخی امور مذهبی تغییر و یا نوآوری کنند (4). اصولیون معتقد بودند که از آن جهت که عامه مردم از علم کافی مذهبی برخوردار نیستند و نمی توانند در امور مذهبی به قضاوت خویش تکیه کنند بایستی که از علما تقلید و راهجویی نمایند. در سال 1757 کمپانی هند شرقی که دست استعمار انگلیس در هندوستان بود با پیروزی بر نواب بنگال در جنگ پلسی سلطۀ بی رقیب خویش بر هندوستان را آغاز نمود (5). کمک نواب سوم اود شجاع الدوله به نواب متواری بنگال میر قاسم باعث اختلاف بین کمپانی هند شرقی و حکومت اود گشت. پیروزی متعاقب کمپانی هند شرقی بر نواب شجاع الدوله در جنگ بوکسار در سال 1764 حکومت اود را مجبور به پرداخت غرامات سنگین و بخشی از سرزمینهای خود به کمپانی هند شرقی نمود. پس از آن در سال 1773 دولت انگلیس دخالت در امور اود را با قرار دادن کاردار سیاسی خویش در فیض آباد (پایتخت اود) افزایش داد. نواب چهارم آصف الدوله در 1775 بر تخت نشست و پایتخت را از فیض آباد به لاکنو تغییر داد (6). علائق شیعی نوابان اود باعث شد که آنها سالانه مبالغ هنگفتی به مراکز شیعه در نجف و کربلا بفرستند تا وقف امور عمرانی و مذهبی شود. در سال 1779 یک روحانی جوان شیعه به نام سید دلدار علی نصیر آبادی از لاکنو برای سفری دوساله راهی عتبات در عراق عثمانی شد و به تحصیل نزد آقا محمد باقر بهبهانی در کربلا مشغول گشت. سید دلدار علی مانند بسیاری از روحانیون هند اعتقادات اخباری داشت اما پس از تحصیل در عراق به صف مجتهدین اصولی پیوست (7). این ارتباط سر آغاز رابطه ای سودمند برای شهرهای مقدس در عتبات و مجتهدین اصولی ساکن آنها شد. در سال 1780 در زمان حکومت نواب آصف الدوله، صدر اعظم او حسن رضا خان مبلغ 500000 روپیه به نزد مجتهدین نجف فرستاد تا صرف احداث کانالی برای رساندن آب فرات به بیابانهای خشک نجف شود. احداث این کانال که به نام نهر آصفیه و یا هندیه شناخته شد در سال 1793 به پایان رسید و باعث آبادی نجف و رونق کشاورزی در اطراف آن گردید. تغییر محیط زیست در اطراف نجف باعث جذب قبایل عرب بدان مناطق و تاثیر بیشتر عقاید شیعه بر آن قبایل شد (8) . حکومت اود همچنین مسجدی شیعی در کوفه را بازسازی نمود و خوابگاهی برای زوار هندی و کتابخانه ای با هفتصد جلد کتاب برای شیعیان در نجف بنا نمود (3). نجف تنها شهری نبود که از این رابطه سود می جست و مبالغ هنگفتی نیز به کربلا جهت کمک به فقرا و علما ارسال میشد چنانکه چندی بعد نواب آصف الدوله به سفارش سید دلدارعلی نصیر آبادی، مبلغ 200000 روپیه به جهت مجتهدین نجف و کربلا فرستاد. کمکهای بی دریغ نوابان اود به مجتهدین اصولی نجف و کربلا و آبادانی نجف پس از رسیدن آب فرات به این منطقه خشک باعث قوی تر گشتن مجتهدین اصولی گشت (3). پس از آصف الدوله پسر خواندۀ او وزیر علی به تخت نشست اما استقلال طلبی وی و مخالفتش با سلطۀ انگلیس موجب شد که انگلیسیها او را بر کنار ساخته و عمویش سعادت علی خان را نواب اود نمایند (9). نوابان اود پس از سلطۀ انگلیس تنها پادشاهانی ظاهری و دست نشانده بودند و زمام امور عملاَ در دست کاردار انگلیس بود(6). از جمله سعادت علی خان تنها با تضمین فرمانبرداری از کمپانی هند شرقی تاج شاهی را از سر جان شور دریافت نمود (10). در سال 1801 پس از حمله سنیان وهابی به کربلا و خرابی های حاصل از آن، نواب سعادت علی خان کمکهای مالی خویش را به همراه سایبانی که از نقره و مخمل برای بقعه امام حسین ساخته بود از طریق انگلیسیها به کربلا فرستاد. در کمال حیرت ماموران انگلیس، مجتهدین برای نصب سایبان در بقعه امام حسین 8000 روپیه دیگر نیز طلب نمودند (3). حکومت اود این مبالغ را در آغاز از طریق تجار ایرانی به عتبات می فرستاد اما بعدها از دولت انگلیس و کمپانی هند شرقی برای این مهم استفاده میشد. در سال 1815 غازی الدین حیدر 100000 روپیه از طریق دولت انگلستان برای مجتهدین نجف و کربلا فرستاد. باهو بگم مادر بزرگ نواب غازی الدین در وصیت نامه خویش که ضمانت دولت انگلیس را داشت مبلغ 90000 روپیه به جهت سید محمد و میرزا محمد حسین شهرستانی که از مجتهدین بنام کربلا بودند منظور کرد که بوسیله کمپانی هند شرقی به آنها پرداخت شود (3). در سال 1814 کمپانی هند شرقی جنگ نپال را شروع نمود و برای تامین مخارج این جنگ پر هزینه تقاضای وامی به ارزش ده میلیون روپیه از نواب غازی الدین حیدر نمود و تقبل نمود که هر ساله مبلغ 600000 روپیه به ده فرد و یا فامیل از اعضای خانواده نواب پرداخت کند. چهار ماه پس از آن غازی الدین حیدر توافق نمود که دومین وام ده میلیون روپیه ای را با همان شرایط در اختیار کمپانی هند شرقی بگذارد (3). بعدها کمپانی هند شرقی حکومت اود را وادار نمود که جنگلهای تارای را که از نپال قصب کرده بود به عنوان پرداخت وام دوم قبول نماید (11). همین نواب در سال 1825 با سومین وام ده میلیون روپیه ای با بهرۀ 5% موافقت نمود. در سال 1826 کمپانی هند شرقی تقاضای وام دیگری به ارزش پنج میلیون روپیه نمود تا خرج اتمام جنگ نپال شود. نقش حکومت شیعی اود به عنوان وام گذار کمپانی هند شرقی و دریافت بهرۀ پول (ربا) که در اسلام تحریم شده است باعث مشکلاتی برای علمای شیعه گشت. سید دلدار علی از همان ابتدا احتیاط را در دریافت بهره از اروپائیان لازم دانسته بود. این مشکل اما به دست پسر او سید محمد نصیر آبادی که پس از او مجتهد اعظم لاکنو گشته بود حل گردید و وی در سال 1830 فتوی داد که دریافت بهره از معتقدان به ادیان دیگر حلال است و فقط از شیعیان نمی شود بهره گرفت. به موجب این فتوا شیعیان سرمایه دار می توانستند نه تنها از اروپائیان بلکه از کل جمعیت ده میلیونی اود به استثنای اقلیت محدود شیعه بهره دریافت کنند و بدین صورت روحانیت شیعه خود را با اصول سرمایه داری غربی مطابقت داد (3). دولت انگلیس به موجب قرارداد وامهایی که از حکومت اود دریافت کرده بود عهده دار گشته بود که بهرۀ وام را به افراد ذکر شده و در صورت مرگ آنها به وراث آنها بپردازد، و در صورتی که وارثی وجود نداشته باشد بهرۀ آن وامها به مجتهدین نجف و کربلا پرداخت شود. برای نمونه به موجب قرارداد وام سوم کمپانی هند شرقی قبول نمود که از سود سالانه 500000 روپیه ای آن وام مبالغی را خرج نگاهداری دو ملکه بیوه نماید و باقی را به مجتهدین نجف و کربلا پرداخت نماید (22). همچنین در سند مورخ 17 آگوست 1825 دولت انگلیس تعهد می کند که سالانه مبلغ 120000 روپیه به مبارک محل که از زنان شاه بود بپردازد و پس از مرگش ثلث مبلغ را به هر که او تعیین کند و دو سوم دیگر را به مجتهدین نجف و کربلا بپردازد، و در صورتی که کسی تعیین نشود کل مبلغ به دو مجتهد مزبور پرداخت شود (3). با مرگ تدریجی منتفعین این قراردادها، دولت انگلیس مبالغ بیشتر و افزونتری به مجتهدین نجف و کربلا پرداخت می نمود و این پولها که بنام پول هندی معروف است باعث رقابتهایی بین علمای شیعه برای دستیابی به این پول باد آورده شد. یک نمونه از این رقابتها میان شیخیه ( پیروان شیخ احمد احسایی) و شیعیان اصولی شکل گرفت. اندیشه های شیخی به وسیله زوار به هند شمالی نیز رسیده بود و میرزا حسن عظیم آبادی که از شاگردان سید حسین نصیر آبادی بود پس از تحصیل نزد سید کاظم رشتی که مجتهد اعظم شیعیان شیخی بود به لاکنو بازگشت و به ترویج اندیشه های شیخی در آنجا پرداخت. این رابطه باعث شد که در در سال 1830 سید کاظم رشتی برای مدتی دریافت کننده پول هندی شود (12). زمانی که بر تعداد پیروان میرزا حسن افزوده گشت، سید حسین نصیر آبادی احساس خطر نموده و به او و عقایدش حمله کرد. این اختلاف باعث شد که پول هندی دوباره به سید ابراهیم قزوینی رقیب اصولی سید کاظم رشتی پرداخت شود. از آن جا که پادشاه ایران محمد شاه قاجار در آن زمان اعانات خویش را نه به مجتهدین بل که به صوفیان می داد، قطع جریان این پول درخور توجه به شیخیه باعث تضعیف آن و قوت مجتهدین اصولی شد (3). میزان کمکهای مالی اود به کربلا و نجف در زمان حکومت ناصر الدین حیدر (1827-1837) کاهش یافت اما با بر تخت نشستن نواب محمد علی شاه کمکهای هنگفت به دو شهر مزبور از نو آغاز گردید. نامه ای که مجتهدین اود در سال 1839 به مجتهدین نجف و کربلا فرستادند یاد آور می شود که نواب جدید علاقه ای شدید به عتبات و ساکنان آن دارد و با آگاهی از خشک شدن نهر آصفیه خیال به ترمیم آن دارد. نواب جدید دستور داد که مبلغ 150000 روپیه به جهت هر یک از دو شهر مذهبی از طریق نماینده سیاسی انگلیس در عراق عثمانی به مجتهدین پرداخت شود. در اینجا باید یادآور شد که دولت سنی عثمانی و حاکم آن در عراق نظر خوشی نسبت به تعمییر این کانالها که باعث قدرتمندتر گشتن شهرهای شیعه نشین نجف و کربلا می شدند نداشتند و تنها با اصرار نماینده انگلیس در عراق با آن موافقت نمودند. نزدیکی علما به نمایندگان انگلیس باعث شد که آنها برای مراسلات بین نجف و کربلا و هند شمالی از پست سیاسی انگلیس استفاده کنند و حتی رسالات را از طریق پست انگلیس ارسال نمایند (3). سلطۀ کمپانی هند شرقی در هند و استفاده انگلیس از ضعف دولت عثمانی و نفوذ روز افزونش در عراق عثمانی به انگلیس اجازه داده بود که این دو مرکز مهم شیعه را بهم وصل کند. هر دوی این مراکز در تجزیه امپراطوری های هند و عثمانی و بوجود آمدن کشورهای نوپای پاکستان و عراق به دست انگلیس نقش عمده داشتند. (ادامه دارد) 1- شیعی گری، احمد کسروی، تهران 1323 2- لاکنو ، تارنمای نگاه به هندوستان 3- مکانهای مقدس و جنگهای مذهبی (سیاست، فرهنگ و تاریخ شیعه)، جوئن کول، ای بی تاوریس 2002 4- تاریخ مردم عرب، آلبرت هورانی، فابر و فابر 1991 5- جنگ پلسی ؛ ویکیپدیا 6- اود ، ویکیپدیا 7- ریشه های شیعه هند شمالی در ایران و عراق، جوئن کول، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، 1989 8- شیعیان عراق ، ایتزاک نکاش، انتشارات دانشگاه پرینستون 2003 9- تاریخ سیاسیت خارجی بریتانیا، انتشارات دانشگاه کمبریج، ا و وارد - ج پ گوچ، 1922 10- سعادت علی خان دوم، ویکیپدیا 11- تاریخ محیط زیست مستعمره هند شمالی، اریک ا استراهون، انتشارات پیتر لانگ 2009 12- موعود شیراز، تحقیقی در آغاز و اواسط بابیه، دنیس مک اوین، آی دی سی 2008 روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس - قسمت دوم 17-Oct-2011 هدف انگلیس از کمک به مجتهدین ایجاد اختلافات داخلی در امپراطوری عثمانی بود قسمت اول -- قسمت دوم -- قسمت سوم -- قسمت چهارم -- قسمت پنجم (آخر) پولهای باد آورده هند باعث جذب بسیاری از روحانیون و طلاب شیعی به نجف و کربلا شد. این اولین باری نبود که بذل و بخشش قدرتمندان سبب کوچ روحانیون شیعه به نیت برخورداری از چنین منافع می شد. هجرت برخی روحانیون شیعه از ایران به هند به جهت برخورداری از هدایای مالی پادشاهان اود و کوچ روحانیون شیعه جبل عامل از لبنان به ایران در زمان پادشاهان شیعه و روحانی نواز صفوی از آن جمله است (4). یکی از معروفترین این روحانیون شیخ عزالدین حسین پدر شیخ بهایی است که از مردم جبل عامل لبنان بود (13). دیگری ملا محمد تقی مجلسی است که از خانوده ای سوریه ای بود و پس از ورود خاندانش به ایران به مقام امامت جمعه اصفهان رسید. پسر او ملا محمد باقر مجلسی در زمان شاه سلطان حسین به درجه شیخ الاسلامی نائل شد و از بزرگترین احیاگران بسیاری از احادیث و بنیانگذاران شیعه امروزه ایران است (14). هدف اصلی دولت انگلیس از کمک به مجتهدین نجف و کربلا ترویج تشیع در آن مناطق و ایجاد اختلافات داخلی در امپراطوری عثمانی و تضعیف آن دولت سنی از این طریق بود. از سوی دیگر لندن با انتقال کمکهای هنگفت مالی از سوی حکومت شیعی دست نشانده اش در اود به مجتهدین عتبات و تحکیم روابط شیعیان عراق و ایران، در پی افزایش نقش خویش در این ولایات عثمانی بود (15). از سال 1850 تا 1903 دولت انگلیس بیش از 6 میلیون روپیه از هند به شهرهای شیعه نشین نجف و کربلا منتقل نمود (16). در جریان جنبش مشروطه در ایران و وارد شدن علما بدان حرکت، انگلیس در صدد استفاده از پول هندی برای تاثیر بر علمای ایران بود اما در سال 1912 تصمیم گرفت که آن را صرفاَ وقف افزایش حضور در عراق نماید (16). این سرمایه گذاری انگلیس چنانچه انتظار می رفت موفقیت قابل ملاحظه ای حاصل کرد و تلاشهای انگلستان موجب گسترش تشیع در جنوب عراق گردید. با بیش از 150 قبیله، عراق کشوری قبیله ای است که 75% جمعیت آن یا تعلق به قبایل داشته و یا با آنها پیوند خویشی دارند. بزرگترین قبایل از بیش از یک میلیون و کوچکترین قبایل از چند هزار نفر تشکیل شده اند (17). از اواخر قرن هیجدهم تا اواسط قرن نوزدهم میلادی بسیاری از این قبایل سنی عراق به تشیع گرویدند. در طی این دوره بخشهایی از قبیله زبید، قبایل بنو لم، بنو تمیم و ال بو محمد، بخش اعظم قبیله ربیعه، شمر طوقه، بخشهایی از قبیله دلیم، قبایل ظفر، دوار، سواکین، اتحاد قبیله ای المنتفق، بنی حسن، آفاق، بنی حکیم، شیبیل، ال فتله، قبایلی که در امتداد کانال هندیه زندگی می کردند و پنج قبیله از الدیوانیه که آب مصرفی خویش را از کانال دقاره تهیه می کردند از سنت به تشیع گرویدند. چنانچه انگلیسها در سال 1917 ثبت نموده اند این تغییر مذهب از سنت به تشیع تا اوائل قرن بیستم به شدت ادامه داشت و اکثریت شیعیان عراق چندی بیش نیست که تغییر مذهب داده اند (18). از جمله دلایل این تغییر مذهب گسترده، روی آوردن قبایل صحرا نشین به زندگی کشاورزی در اطراف نجف و کربلا، تلاش دولت عثمانی برای اسکان قبایل صحرا نشین و گسترش شهرنشینی در عراق، وجود مبلغین شیعه که از نجف و کربلا به این قبایل ارسال می شدند، و نوعی حرکت اعتراضی قبایل به رفتار دولت سنی عثمانی بود (18). در جریان جنگ اول جهانی دولت انگلیس از رابطه اش با مجتهدین شیعه به عنوان ابزاری برای جلوگیری از جهاد عمومی اسلامی علیه انگلیس از سوی عثمانی استفاده نمود (19). پول هندی در واقع چیزی بجز یک وسیله سیاسی نبود و در سال 1903 که انگلیس از نفوذ روسیه در ایران بیم داشت، یکی از ماموران انگلیس در ایران اظهار داشت که تنخواه هند بهترین وسیله برای دوستی با مجتهدین اعظم است و به ما اجازه می دهد که از آنها در صورت نزدیکی بیشتر ایران به روسیه استفاده کنیم (19). انگلیسیها در حالی که از تحویل این اعانات به مجتهدین عراق عرب به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می کردند سعی می نمودند خود را رابطینی امین نشان دهند. در سال 1832 سفیر ایران در بمبئی کشته شد از او وصیت نامه ای بجا ماند که از انگلیسیها تقاضا کرده بود که سالانه مبلغ ده هزار روپیه از ارثیه او را به مجتهدین و فقرای کربلا بدهند. زمانی که وراث او این پول را برای خویش طلب کردند با مخالفت انگلیسیها روبرو شدند که اصرار نمودند که باید آن پول را به مجتهدین کربلا بپردازند (3). پولهای هندی بدون هیچ حساب و کتابی به مجتهدین می رسید و آنها نیز پیوسته موارد بیشتری برای دریافت پول گزارش می کردند. در سال 1841 مجتهد اعظم کربلا سید ابراهیم قزوینی وصول 150000 روپیه از طریق انگلیسها را به اطلاع نواب محمد علی شاه رساند و درنهایت شگفتی درخواست 50000 روپیه دیگر برای ترمیم مقابر امام حسین و عباس نمود. محمدعلی شاه در سال 1842 در گذشت و پسرش امجد علی به جای او بر تخت نشست. سید ابراهیم قزوینی تسلیتهای خویش را فرستاد و اظهار داشت که به مبالغ بیشتری برای تکمیل کانال و پروژه های دیگر احتیاج دارد. او همچنین نوشت که کاظمین به یک سد احتیاج دارد و 5000 روپیه برای ترمیم مقبره سلمان فارسی لازم است. مجتهدین لاکنو به اطلاع مجتهد نجف شیخ محمد حسن النجفی رساندند که نواب جدید از بذل و بخشش پدر خویش برخوردار نیست و حساب و کتاب بیشتری برای پولهای فرستاده شده می طلبد (3). از سال 1704 تا 1831 میلادی عراق تحت حکومت فرمانروایان مملوک بود که بردگان مسلمان گشته گرجی بودند و از جانب حکومت عثمانی فرمان حکومت ولایات عراق را داشتند. در سال 1763 کمپانی هند شرقی یک مرکز تجارتی در بصره بپا نمود و متعاقباَ مرکزی دیگر در بخشی که امروز کویت است برقرار کرد (20). در سال 1798 کمیته سری کمپانی هند شرقی اولین کاردار انگلیسی بغداد را تعیین نمود و در میان وظایف دیگر از او خواست تا رابطۀ دوستی بین والی بغداد و کمپانی را استحکام بخشد (21). در این رابطه انگلیسیها پس از سالها ارتباط با روحانیون شیعه و پرداخت پولهای هندی بدانها بی شک از حمایت آنها برخوردار بودند. از آن پس نیز کاردار انگلیسی بغداد همانگونه که عنوان شد در رساندن کمکهای مالی به روحانیون شیعه و قدرت بخشیدن بدانها نقشی فعال داشت. قدرت روحانیون شیعه در عتبات باعث شد که آنها خود را بصورت فزاینده ای از حکومت مرکزی مستقل ببینند. والیان مملوک ولایات عراق نیز کار را بر شیعیان آسان می گرفتند. در غیاب حکومت قدرتمند مرکزی، گروههای اوباش که کارشان باج گیری و قتل و دزدی بود در مناطق شیعه پدیدار شدند. خلافکاران و قانون گریزان و متواریان ارتش از ایران و عراق به عتبات روی می آوردند و به گروههای اوباش می پیوستند و راهزنان عرب مالهای دزدی را برای نگهداری به کربلا می آوردند (15). این گروههای مافیایی که مانند همانندهایشان در ایران خود را عیاران و لوطیان می نامیدند با روحانیت شیعه متحد گشته و زمام امور را در شهرهای شیعه جنوب عراق بدست داشتند (22). نام سلطان عثمانی در نمازهای جمعه برده نمی شد و به گزارش انگلیسیها کربلا با نوعی استقلال رفتار می نمود (8). در کربلا دو دسته عمده از این لوطیان وجود داشتند. عده ای یه سرکردگی میرزا صالح خود را مریدان مجتهد اصولی سید ابراهیم قزوینی می دانستند. دسته دیگری نیز به سرکردگی سید ابراهیم زعفرانی مجتهد شیخی سید کاظم رشتی را پیشوای خویش می خواندند (3). در سال 1831 حکومت عثمانی به فرمانروایی مملوک که هوای استقلال داشت خاتمه داد و علی رضا پاشا را فرماندار ولایات عراق نمود. سرپیچی شهرهای شیعی عتبات از فرامین حکومت مرکزی باعث شد که در سال 1835 علی رضا پاشا کربلا را با 3000 سرباز محاصره کند. این محاصره منجر به حمله نگردید و علی رضا پاشا بدون موفقیت و با قبول پیشنهاد پرداخت مالیات بیشتر از سوی کربلا به بغداد بازگشت (15). در سپتامبر 1842 نجیب پاشا جای علی رضا پاشا را گرفت و از سوی سلطان عثمانی فرمانروای عراق گردید. نجیب پاشا فردی بسیار سختگیر و در پی یکپارچگی قلمرو عثمانی و اعمال کنترل از سوی حکومت مرکزی بود. در اکتبر سال 1842 درخواست نجیب پاشا برای ورود به شهر کربلا از سوی دسته های حاکم بر شهر رد شد و از او خواستند که بدون سپاه و تنها با چند محافظ وارد شهر شود. نجیب پاشا کربلا را محاصره نمود و اعلام کرد که اگر دروازه ها را نگشایند به زور متوسل خواهد شد. ایرانیان جمعیت عمده ای را در کربلا تشکیل می دادند و کنسول ایران در کربلا تقاضای شش ماه مهلت برای خروج ایرانیان نمود اما تقاضای او از جانب پاشا رد شد. پس از آن گروهی از سران شهر راه مذاکره با پاشا را باز نمودند و جمعی از آنها از جمله شاهزاده تبعیدی قاجار ظل السلطان و سید کاظم رشتی برای مذاکره به اردوی پاشا رفتند. تلاشهای مصرانه ظل السلطان و رشتی برای توافق بی نتیجه ماند و شرایط نجیب پاشا برای قرار دادن ارتش عثمانی در شهر و برچیده شدن دسته های اوباش مورد قبول واقع نگردید. نجیب پاشا از ساکنین شهر در خواست نمود که خود را از دسته های اوباش جدا نمایند و قول داد که آن عده که به آرامگاه امام حسین و یا عباس و یا خانه های سید کاظم رشتی و ظل السلطان پناهنده شوند از گزند مصون خواهند بود (3). در ژانویه 1843 نیروهای عثمانی حصار شهر را در هم شکستند و برای سر هر لوطی 150 پیاستر جایزه تعیین نمودند. پس از آن سربازان نجیب پاشا به چنان کشتار بی رحمانه ای پرداختند که برخی ساکنین شهر گمان نمودند اما غایب آمادۀ ظهور گشته است (15). در این ماجرای خونین بیش از 5000 نفر و به عبارتی 15% از جمعیت شهر در کربلا کشته شدند و شهر خسارتهای فراوان دید (24). مجتهد نجف، النجفی از این وقایع استفاده نمود و به لاکنو نوشت که عملیات نظامی عثمانی باعث تاخیر در پروژه ها شده و به مبالغ بیشتری احتیاج است. سید حسین نصیر آبادی با او اظهار همدردی نمود اما شکوه نمود که نجفی هنوز رسید 150000 روپیه قبلی را نفرستاده است، و او احتیاج به گذارشی مفصل در مورد تعمییرات کانال آصفیه دارد. النجفی رسید پول را گزارش داد و اظهار نمود که 150000 هزار روپیه دیگر نیز برای تکمیل کار کانال لازم است. این دومین باری بود که لاکنو از النجفی برای تاخیر او در فرستادن رسید اظهار ناخرسندی می نمود. پیش از آن نیز مبلغ 100000 روپیه از طریق نماینده انگلیس برای النجفی فرستاده شده بود که او پس از تاخیر فراوان تنها رسیدی برای 46000 روپیه فرستاده بود و فقط پس از مراسلات دیگر و اصرار لاکنو رسید کل مبلغ را گزارش کرده بود (3). استفاده های شخصی و نامشروع مجتهدین از پولهای باد آورده هند به جایی رسید که در سال 1844 راولینسون نماینده انگلیس در بغداد در نامه ای به فرماندار هند از میزان این بزهکاریها خبر داد و اظهار نمود که پادشاه اود باید مطلع شود که تنها مقدار کمی از پولهای اهدایی وی صرف اهداف مورد نظر شده و پیشنهاد می کند که در آینده پادشاه اود شخص امینی را به همراه اعانات خویش برای نظارت از هند به عراق بفرستد. به نظر او اگر چنین اقدامی صورت نگیرد انگلستان باید از انتقال پولها خودداری نماید چه که میزان اختلاسهای مجتهدین نجف و کربلا آبروی دولت انگلستان را نیز به خطر خواهد انداخت (3). از سال 1850 به بعد تنخواه هند مستقیماَ از سوی امپراطوری بریتانیا در هند پرداخت می شد. در ابتدا نمایندگان هر یک از دو مجتهد اعظم نجف و کربلا آن را از حسابی در بمبئی بر می داشتند (25). از سال 1852 دولت انگلیس کنترل بیشتری بر این پولها اعمال نمود و نماینده سیاسی انگلیس در بغداد را دوباره واسطۀ این انتقال نمود. سهمیه نجف در آن سالها به مجتهد اعظم آن مرتضی ال انصاری پرداخت می شد که سالانه علاوه بر 5000 لیره استرلینگ که از اود در یافت می نمود، مبلغ 9000 لیره استرلینگ نیز از دریافت خمس و زکات ایران عاید او می شد. حکومت ایران نیز سالانه مبالغ قابل توجهی به شهرهای نجف، کربلا و کاظمین اهدا می کرد (25) با در نظر گرفتن این که بودجه کل ایران در آن زمان چیزی کمتر از 200000 لیره استرلینگ بود، میزان این ثروتهای باد آورده و قدرتی که به صاحبان آنها می بخشید بهتر معلوم می شود. به این مبالغ باید 5000 لیره استرلینگ سهمیه کربلا که به سید علی نقی طباطبائی پرداخت میشد و سهم آن از خمس و زکات ایران را نیز افزود (3). اتحاد انگلیس با حکومت شیعه اود و نقش انگلیس در پرداخت پولهای هند به مجتهدین نجف و کربلا باعث شد که شیعیان در کشورهای دیگر نیز انگلیس را به صورت ناجی خویش ببینند، چنانکه در سال 1849 امام جمعه تهران نامه ای به فرماندار انگلیسی هند نوشت و پس از ابراز تملقهای معمول در نثر آن دوره از وی تقاضا نمود که شیعیان را مورد حمایت خویش قرار دهد و پس از نزاعهایی که در ایام محرم پیش آمده حراست از شیعیان و بخصوص شیعیان لاکنو و به صورت بسیار اخص مجتهدین شیعه را در دستور کار دولت خویش قرار دهد (3). انگلیس اما نقشه های دیگری برای منطقه داشت. (ادامه دارد) ---------- 1- شیعی گری، احمد کسروی، تهران 1323 2- لاکنو ، تارنمای نگاه به هندوستان 3- مکانهای مقدس و جنگهای مذهبی (سیاست، فرهنگ و تاریخ شیعه)، جوئن کول، ای بی تاوریس 2002 4- تاریخ مردم عرب، آلبرت هورانی، فابر و فابر 1991 5- جنگ پلسی ؛ ویکیپدیا 6- اود ، ویکیپدیا 7- ریشه های شیعه هند شمالی در ایران و عراق، جوئن کول، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، 1989 8- شیعیان عراق ، ایتزاک نکاش، انتشارات دانشگاه پرینستون 2003 9- تاریخ سیاسیت خارجی بریتانیا، انتشارات دانشگاه کمبریج، ا و وارد - ج پ گوچ، 1922 10- سعادت علی خان دوم، ویکیپدیا 11- تاریخ محیط زیست مستعمره هند شمالی، اریک ا استراهون، انتشارات پیتر لانگ 2009 12- موعود شیراز، تحقیقی در آغاز و اواسط بابیه، دنیس مک اوین، آی دی سی 2008 13- کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهایی، مقدمه سعید نفیسی، نشر چکامه 1383 14- ملا محمد باقر مجلسی و اسلام سیاسی، بابک فرهمند، تارنمای دیدگاه.نت 15- سودجویی از عراق - نگاهی به تاریخ هفت هزار ساله جنگ و سود در عراق، ادوین بلک، وایلی 2004 16- شکست یک بازی سیاسی - انگلیس، موقوفه اود و علمای شیعه نجف و کربلا، میر لیتواک، ژورنال بریتانیایی پژوهشهای خاورمیانه 2000 17- عراق: ساخت قبیله ای، حرکتهای سیاسی و اجتماعی، حسین د حسن، گزارش سی آر اس به کنگره، 2008 18- اسلام شیعه در عراق ، تارنمای ویکیپدیا 19- روابط پنهانی: همدستی انگلیس و تندرویان اسلامی، مارک کورتیس، انتشارات پروفیل 2011 20- تارنمای جهان شناسی 21- سیاست تجارت منطقه ای در عراق، عربستان و خلیج 1745-1900، هاله مندیر فتاح، دانشگاه نیویورک 1996 22- شیعه گری ، هاینز هالم (ترجمه ژانت واتسون)، انتشارات دانشگاه ادینبورگ 2004 23- مافیا، اوباش و شیعه گری در عراق: خیزش کربلای عثمانی، جوئن کول و موژان مومن، گذشته و حال 1986 24- سیاستهای فرا ملیتی شیعه، شبکه های مذهبی و سیاسی در خلیج، لاورنس لوئر، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا 2008 25- شیعیان دیگر: از مدیترانه تا آسیای میانه، الساندرو مونسوتی ، سیلویا نائف و فریان صباحی، پیتر لانگ 2007 روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس - قسمت سوم 18-Nov-2011 انگلیسها به خواست خویش رسیده و نواب شیعی را در جبهه هندوان و بر علیه سنیان قرار داده بودند قسمت اول -- قسمت دوم -- قسمت سوم -- قسمت چهارم -- قسمت پنجم (آخر) شهر مقدس ایودیه پایتخت سابق اود در شش کیلومتری فیض آباد جای گرفته و آن را زادگاه رام خدای هندو میشناسند. معبد هندوی هانومان گارهی که برای خدای میمون، هانومان و از یاوران رام ساخته شده است در این شهر قرار دارد و هر ساله زائران بیشماری از این شهر و این معبد معروف دیدن می کنند. در سال 1850 این باور در میان گروهی از مسلمانان تندروی سنی رواج یافت که این معبد بر فراز یک مسجد قدیمی ساخته شده است و عهد کردند که معبد را خراب نموده و مسجد را از نو بنا کنند (26). این معبد از اهمیت بسیار خاصی نزد هندوان برخوردار بود و به گزارش ماژور اوترم کاردار انگلیس یکی از مقدس ترین معابد هندوان در سرتاسر هندوستان بود (27). این قائله در سال 1855 بسیار بالا گرفت و ماژور اوترم کاردار انگلیس در لاکنو به نواب واجد علی شاه خبر داد که یک تندروی سنی به نام شاه غلام حسین در فیض آباد به همراهی شخص تندروتری به نام مولوی صاحب قصد انهدام معبد را دارند(3). شاه غلام حسین به همراه عده ای از فیض آباد به جانب ایودیه حرکت کردند اما فرماندار محلی آقا علی خان راه آنها را بست. در تابستان آن سال مسئله صورت حادتری بخود گرفت و در 28 جولای 1855 گروهی 500 نفری از مسلمانان با 8000 هندو که بسیاری از آنان مردان مذهبی و بایراگی بودند در ایودیه به جنگ پرداختند و حدود 80 نفر از هر طرف کشته شد (27). طولی نکشید که قوای کوچک مسلمانان مغلوب شد و شاه غلام حسین که گروه را به جنگ کشیده بود فرار نمود. گروهی از مسلمانان به مسجد کوچکی به نام مسجد ببری در آن حوالی پناهنده شدند اما هندویان خشمگین هیچگونه رسمیتی برای مسجد قائل نشده، آن را محاصره نموده و سپس وارد شدند و مسلمانان را تکه تکه نمودند. پس از آن شورش نموده و خرابی هایی در شهر ببار آوردند و قائله در غروب خاتمه پیدا کرد (28). بی کفایتی حکومت شیعه در جلوگیری از این برخورد مسئله تازه ای نبود و نتیجه فساد، بی مسئولیتی و سوء استفاده از قدرت در دستگاه حکومتی شیعه بود که به گفتۀ کاردار سیاسی انگلیس ویلیام اسلیمن نمونۀ چنان فساد و بی مسئولیتی را در هیچ جای دیگر مشاهده نکرده بود (29). این واقعه نواب واجد علی شاه را با یک مسئله بغرنج سیاسی روبرو می کرد. از سویی او نمی توانست از طبقه زیردست هندو پشتیبانی کند و مسلمانان سنی که اکثریت ارتش او و گروهی از زمینداران بزرگ را تشکیل می دادند از خود برنجاند. از سویی دیگر هندوها اکثریت جعیت قلمرو او را تشکیل می دادند و راجاها، تاجران و روحانیون هندو قدرت و نفوذ قابل ملاحظه ای در جامعه داشتند. سرانجام او کمیته ای مرکب از یک هندو، یک مسلمان و نماینده ای از انگلیس را مامور تحقیق در ادعای وجود مسجد در هانومان گارهی نمود (28). این واقعه اما خشم مسلمانان را بر انگیخته بود و کشته شدن گروهی مسلمان در مسجد بدست هندویان که کافر به شمار آورده می شدند بسیاری از مسلمانان را واداشته بود که قانون را در دست خود بگیرند. دو روحانی سنی به نامهای مولوی امیر علی و مولوی رمضان علی به جمع آوری افراد در شهرهای سنی نشین بیجنور و ملیح آباد پرداختند تا به مسلمانان دیگر در فیض آباد بپیوندند(13). در فیض آباد نیز علما مردم را به جهاد بر علیه هندویان تشویق می نمودند. بدین ترتیب هزاران مسلمان آماده حمله به ایودیه گشته بودند و فرماندار محلی پلی را که در میان راه فیض آباد به ایودیه قرار داشت مسدود نمود. کمتر از یک ماه پس از آن مجتهد اعظم شیعه فتوی داد که مسلمانان کشته شده شهید محسوب می شوند و امیر مسلمین باید ترتیبی دهد تا هندویان کافر ملعون به جای خویش نشانده شوند. در فتواهای دیگر نیز او دولت را مسئول تنبیه هندویان قرار داد و این با نظرات علمای سنی که نه دولت بلکه خود مسلمانان را موظف به جهاد و تنبیه هندوان می دانستند اختلاف داشت و سنیان را متقاعد نمود که دولت شیعه در حمایت از مسلمین کوتاهی می نماید (30). در روزهای پایانی ماه اوت کمیته مسئول گزارش داد که هیچ مدرکی دال بر وجود مسجدی در هانومان گارهی در طی صد سال گذشته وجود ندارد و احتمالاَ هیچگاه مسجدی در آن محل وجود نداشته است (28). وزیر اعظم علی نقی خان که از اتحاد بین مجتهدین و تند روها بیمناک بود تصمیم گرفت که آن را فقط یک نتیجه ابتدایی بیان کند و کمیته دیگری به ریاست سید محمد نصیر آبادی مجتهد اعظم لاکنو را مسئول بررسی این ادعا نماید. انگلیسیها اما اصرار داشتند که نتایج این بررسی باید به صورت رسمی به شاه اعلام شود. واجد علی شاه سعی نمود تا حد وسط را انتخاب نماید و قول داد که مسجدی دیوار بدیوار معبد ایودیه بسازد. مولوی امیر علی و پیروانش به دولت یک ماه وقت دادند که کار ساختمان مسجد را شروع کند. زمانی که بایراگی ها از این تصمیم مطلع شدند آن را بشدت رد کردند و انگلیسها را متقاعد نمودند که چنین عملی باعث خونریزی های بیشتری خواهد شد (28). در اواخر سپتامبر محرم فرا رسید و احتمال آشوب و خشونت در جامعه را افزایش داد. در سرزمین اود هر سال در روز عاشورا شیعیان و سنیان و گاه حتی هندوان تعزیه هایی به شکل مقبره امام حسین در کربلا از چوب و کاغذ می ساختند و در پایان روز آنها را در زمینی مقدس به خاک میسپردند. این اختلاط مذاهب یک جانبه نبود و اعیان شیعه نیز جشنهای هندو را برگذار می نمودند و حتی نواب واجد علی شاه در نمایشهای رقصی که هر سال برگذار می کرد خود نقش کریشنا را بازی می نمود (26). به بیان بسیاری از مورخین تا پیش از آشوب هانومان گارهی باورمندان به ادیان مختلف با صلح و تفاهم با یکدیگر زیسته بودند. آن سال مولوی امیر علی از مسلمانان خواست تا به عنوان اعتراض به هانومان گارهی تعزیه های خویش را به خاک نسپارند. در شهر کوچک خری که اکثریت با سنیان بود از به خاک سپردن پانزده تعزیه خودداری نمودند. در شهر شیعی نشین زیدپور اما شیعیان به دفن تعزیه ها پرداختند و جدال بین شیعه و سنی آغاز گشت. با گسترده شدن دامنه آشوبها، دو هزار مسلمان در خری به خیابانها ریخته، به یک بایراگی و پیروانش حمله نمودند و یک گاو را که برای هندوان حیوانی مقدس است با شمشیر کشتتند. در روزهای پس از آن پنجاه نفر از هر دو سو کشته شدند، از معابد هندو حتک حرمت گردید و خون گاوهای بیشتری بر زمین ریخته شد. پیروان مولوی امیر علی در دهات سوهالی به حمله به معابد، جنگ با هندوان و شکستن بتها پرداختند (3). واجد علی شاه که از مشاهده این اوضاع نگران گشته بود از مجتهد اعظم درخواست فتوایی در این رابطه نمود و او فتوی داد که جهاد در این مورد بخصوص قابل قبول نبوده ولیکن پادشاه حق دارد که مسجدی در هانومان گارهی بنا کند و هندوان نباید که از امر پادشاه سرپیچی نمایند. نماینده انگلیس ماژور اوترام با قسمت اول فتوی موافقت نمود اما اصرار نمود که هر گونه عمل از سوی دولت بر علیه هندوان موجب مشکلات بیشتر خواهد شد. در پاسخ، واجد علی شاه هندوان را مقصر دانست که با استفاده از زمینهایی بیش از آنچه به آنان اختصاص داده شده باعث بلوا گشته اند. نماینده انگلیس اما او را به خواندن دوباره گزارش کمیته بازخواند و نواب قبول نمود که مقصر اصلی مسلمین هستند (3). به موجب فتوای سید محمد نصیر ابادی از آنجا که مسجدی در هانومان گارهی وجود نداشته بود، تلاش برای ساختن مسجدی در آن محل که باعث جریحه دار شدن احساسات هندوان می گردید غیر اسلامی اعلام شد (31). پس از آن زیر فشار انگلیسها، واجد علی شاه انکار نمود که هرگز قول ساختن مسجدی در پهلوی هانومان گارهی را داده است هر چند که امیر علی و پیروانش به اصرار از او می خواستند که به قول خویش وفا کند. نماینده انگلیس نیز به نواب اخطار نمود که چنانچه اقدام به ساخت مسجد شود و یا دولت از اطباع هندی خویش در برابر حملات مسلمین حفاظت ننماید، او شخصاَ مسئول شناخته خواهد شد. در پاسخ نواب قبول نمود که به وظایف خود عمل کند و با صدور حکمی حکومتی همهَ آشوبگران را مورد عفو قرار داد ولی آنهایی را که به آشوبگری ادامه دهند محکوم به مرگ نمود. حال انگلیسها به خواست خویش رسیده و نواب شیعی را در جبهه هندوان و بر علیه سنیان قرار داده بودند (3). در اواسط اکتبر امیر علی و پیروانش که از هر گونه اقدامی بر علیه هندوان از سوی دولت نا امید گشته بودند شروع به حرکت به طرف فیض آباد نمودند و 1800 نفر که 200 نفر از آنان صوفی های مرید امیر علی بودند در دری آباد اردو زدند. این محل به وسیله یک لشکر 5000 نفری شیعه وفادار به نواب حفاظت میشد. دولت گروهی از مفتیان سنی مورد احترام مسلمانان را به اردوگاه سنیان فرستاد تا با آنها به بحث و مجادله بپردازند. این گروه از مفتیان موفق شدند که تعداد قابل ملاحظه ای از شورشیان را متقاعد کنند که به خانه هایشان باز گردند (7). روز هفتم نوامبر امیر علی و پیروان تندرو او که باز مانده بودند تصمیم به حرکت به طرف فیض آباد گرفته و رو در روی لشکر شیعه قرار گرفتند که فرماندهی آن را فردی انگلیسی به نام کلنل بارلوو به عهده داشت (28). شیعیان با استناد به فتوای مجتهد لاکنو عمل آنها را خلاف اسلام می دانستند و بدین باور امیر علی و پیروانش به محاربه با اسلام برخواسته بودند. به یک گزارش 400 نفر از سنیان (3) و به گزارشی دیگر بین 120 تا 700 نفر و از آن جمله مولوی امیر علی در این ماجرا کشته شدند و سر بریده مولوی را به نزد نواب لاکنو فرستادند (28) . از نیروهای شیعی نیز دوازده نفر کشته و هفتاد نفر زخمی گردیدند (3). این حوادث نه تنها ضعف دولت را آشکار نمود بلکه آ ن را از هر سو منزوی نمود. در هنگام تاجگذاری واجد علی شاه در سال 1847 فرمانروای انگلیسی هندوستان لورد هاردینگ بدو نوشت که امیدوار است که او وضعیت فلاکت بار مردمش را بهبود بخشد چرا که در غیر آن صورت انگلستان مجبور خواهد بود که حکومت اود را بدست خویش بگیرد (29). حال موقعیت مناسبی برای انجام آن وعدۀ پر از تهدید ایجاد شده بود. انگلستان سرزمین اود را در سال 1856 ضمیمه قلمرو خویش نمود و به پادشاهی سلسله نشاپوری و حکومت شیعی پایان داد. دولت انگلیس اما همچنان به پرداخت مبالغ هنگفت تنخواه هند به مجتهدین نجف و کربلا ادامه داد >>> 3- مکانهای مقدس و جنگهای مذهبی (سیاست، فرهنگ و تاریخ شیعه)، جوئن کول، ای بی تاوریس 2002 7- ریشه های شیعه هند شمالی در ایران و عراق، جوئن کول، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، 1989 26- چالش ملت: مذهب، جامعه و سیاست دمکراسی در هندوستان، داوید لودن، دانشگاه پنسیلوانیا 1996 27- اسلام سیاسی در هندوستان، سریکانتا گوش،انتشارات ای پی اچ 1987 28- ساختار یک جدال: گسترش سیاست محلی در هندوستان، سروپالی گوپال، پلگرو مک میلان 1993 29- شورش بزرگ هندوستان 1857-1858: داستانهای ناگفته - هندیها و انگلیسیها، رزی لولین، دل و برور 2007 30- ملی گرایی مذهبی: هندوها و مسلمانان در هندوستان، پیتر ون در ویر ، دانشگاه کالیفرنیا 1994 31- چه اتفاقی 155 سال پیش در ایودیه افتاد؟ تارنمای دو دایره روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس - قسمت چهارم 03-Jan-2012 بسیاری از روحانیون هند به صراحت مسلمانان را به همکاری با انگلیسیها تشویق می نمودند قسمت اول -- قسمت دوم -- قسمت سوم -- قسمت چهارم -- قسمت پنجم (آخر) قدرت روز افزون بریتانیا در هند شیعیان بلند پایه را بر آن داشته بود که در صدد ایجاد روابط نزدیک با این بازیگر جدید سیاست هندوستان باشند. شکست فرمانروایان شیعی بنگال در سال 1757 و اود در سال 1764 باعث گشته بود که شیعیان دولت انگلیس را به عنوان ولی نعمت حاکمان محلی خود بشناسند و در صدد نزدیکی هر چه بیشتر با این قدرت جدید منطقه باشند. حرکتهای ضد استعماری در هند با شورش سپاهیان در سال 1875 شروع شد. در جریان این شورش سپاهیان بر علیه فرماندهان خود قیام کرده، برخی از آنها را کشته و سپس وارد دهلی شده و دفتر کمپانی هند شرقی را آتش زدند. آنها سپس از آخرین امپراطور مغول بهادر خان درخواست نمودند که رهبر آنها باشد و تاج پادشاهی خویش را طلب کند و پس از موافقت وی، او را شاهنشاه هندوستان خواندند. سپاهیان بسیاری از اروپائیان ساکن دهلی و افراد دورگه و مسیحیان را در این جریان کشتند. این شورش هرچند که سر انجام با قدرت نظامی برجسته انگلیس خاموش شد و لکن تاثیرات گسترده ای بر نحوه اداره هند به دست انگلیس و بوجود آمدن روحیۀ ملی در هندوستان داشت (32). جنبش استقلال هند مجموعه ای از بسیاری سازمانها و حرکتهای ضد استعماری در هند است که شرح آنها در این مختصرنمی گنجد. بازیگر اصلی این جنبش کنگرۀ ملی هند بود که در سال 1885 به دست گروهی از متجددین هند تاسیس شد. کنگرۀ ملی هند رنگ هندو داشت و بزرگترین نقطه ضعف آن این بود که از جذب مسلمانان به جنبش عاجز مانده بود. در سال 1875 که انگلیسیها بر اود حکومت می کردند یکی از شیعیان مورد اعتماد انگلیسیها به نام سید احمد خان که از سوی انگلیسیها به لقب سر مفتخر شده بود و به نام سر سید احمد خان شناخته میشد مدرسه محمدی انگلیس و شرق را در الیگار تاسیس نمود. این مدرسه متعاقباَ به نام دانشگاه اسلامی الیگار شناخته شد. پدر و اجداد سر سید احمد خان که نزد عموم به سر سید معروف بود در دستگاه پادشاهان مغولی هند خدمت گذارده بودند اما با انتقال قدرت از آن پادشاهان به قدرت تازه وارد انگلیس او تصمیم گرفت که به خدمت انگلیس در آید و در دستگاه قضایی کمپانی هند شرقی خدمت نمود. از جمله اعتقادات سر سید این بود که بنا بر آن چه در قرآن آمده است معجزات غیر طبیعی اتفاق نمی افتند و برای مثال دلیل عبور موسی و پیروانش از دریای سرخ به این خاطر بود که عمق آن دریا در زمان موسی کم بود (29). او در جریان شورش سپاهیان هندی در سال 1857 به انگلیس وفادار ماند و برای نجات جان اتباع اروپایی شهرت یافت. این شیعه متنفذ با جنبش استقلالی هند مخالف بود و مسلمانان را تشویق می نمود که به حکومت انگلیسی هند (راج بریتانیا) وفادار بمانند. او گروههای ملی مانند کنگره ملی هند را مردود دانسته و مسلمانان را از همکاری با کنگرۀ ملی هند که او سازمان هندو می نامید بر حذر میداشت (33). سر سید با بوجود آورن گروههای اسلامی سعی در اتحاد بیت مسلمانان و حرکت در جهت منافع انگلیس داشت. (34) این حقیقت که در جریان استقلال هند مسلمین هندوستان بازیچه دست انگلیس بودند در آثار مسلمین نیز ظبط شده است. شیخ مرتضی گیلانی نقل می کند که "روزی هندوان به گاندی شکایت بردند که با آن که مسلمانان با ما پیمان بستند که گاو نکشند، باز گاو می‌کشند. ما نیز می‌خواهیم به تقاص این کار، مسلمانی را بکشیم. گاندی در پاسخ ایشان گفت: هرگاه دیدید مسلمانی گاوی را کشت، با آن که با شما در نکشتن پیمان بسته‌اند، شما فوراً یک تن انگلیسی را بکشید. پرسیدند: این چگونه می‌شود که مسلمانی گاوی بکشد، آنگاه ما انگلیسی بکشیم؟ او گفت: مسلمانان ساده هستند و آلت دست انگلیسیان شده‌اند، شما اصل را اصلاح کنید، فرع طبعا اصلاح می‌شود" (35). هرچند که این داستان ساختگی به نظر می آید و گاندی که مردم را به پرهیز از خشونت دعوت می نمود نمی تواند چنین پندی داده باشد، اما این حقیقت که مسلمانان آلت دست انگلیس شده بودند در آن به خوبی مشهود است. اختلافات هندوان و مسلمانان البته ریشه در تاریخ داشت. هندوستان کشوری بود که هر چند اکثریت جامعه آن را هندوان تشکیل می دادند برای بیش از 600 سال بوسیله مسلمانان اداره شده بود که حقوق کمتری برای هندوان قائل شده و از آنها جزیه طلب نموده بودند. علیرغم این سخت گیریها، کشور گشاییهای فرماندهان مسلمان و فشار و ارعاب هندوان برای تغییر مذهب، پس از گذشت شش صده فقط حدود 20% از جامعه مسلمان شده بود. کتاب قدیمی کهنداد پرابندا در توصیف اعمال محمود غزنوی می نویسد " خون به فراوانی جاری بود و تنها راه نجات تغییر مذهب به اسلام بود" (36). حاکمان دیگر هند به درجات کمتر هندوان را تحت فشار قرار می دادند اما گاهی اوقات در برابر علما مقاومت می نمودند. در یک مورد علما به سرکردگی شیخ الاسلام وقت از امپراطور ایلتوتمیش خواستند که امر بفرماید که هندوان یا مسلمان گشته و یا خون آنها ریخته شود. او از وزیر خود خواست که به آنها توضیح دهد که تعداد مسلمانان بسیار کمتر از هندوان بوده و چنین دستوری به پایان حکومت او و مسلمانان خواهد انجامید. (36). تلاش انگلستان در چند دهۀ پایانی حکومتش در هند برای ایجاد تفرقه بین هندوان و مسلمانان هندی شدت یافت. این سیاست اول بار پس از خیزش سپاهیان هندوستان در سال 1857 اتخاذ شد و با طبقه بندی ارتش هندوستان بر اساس مذهب و طبقۀ اجتماعی آغاز گردید. سیاست انگلستان در شبه جزیره هند مانند سیاستش در خاورمیانه بود که بر پایه رایزنی های دو جامعه شناس آرنولد توینبی و فیلبی و به جهت بهره برداری از منابع طبیعی منطقه بر دو پایه قرار داشت: - تقسیم دنیای عرب به تعداد زیادی از شیخ نشینها و کشورهای کوچک. - کمک به گسترش اصولگرایی اسلامی برای جلوگیری از تجدد در منطقه. برخی از تندروترین معممین برای سالها جزو جیره بگیران سازمان اطلاعات انگلستان بودند (37) و این انگلیسیها بودند که این باور را در میان مسلمانان هند گسترش دادند که آنها ملتی جداگانه هستند (37). قدم دیگر در ایجاد اختلاف بین مسلمانان و هندوان یک هیئت مسلمان به ریاست فردی شیعه به نام سر آقا خان بود که در سال 1906 به دیدار حاکم انگلیسی هند لورد مینتو رفت و درخواست نمود که حقوق مسلمانان نه تنها بر اساس تعداد رای آنها و بلکه بر اساس خدمات ارزندۀ سابق آنها به آن کشور نیز باشد و به طور خلاصه از حقوق بیشتری نسبت به هندوان برخوردار باشند. سر آقا خان از خانواده ای مقدس بود که نسبش به امامان شیعه میرسید و پدربزرگش به واسطۀ خدماتش به انگلیسیها در شکست دادن امیران سند از دولت انگستان لقب سر دریافت نموده بود و دارای مستمری تعیین شده از جانب آنها گشته بود. پاسخ مثبت لورد مینتو به سر آقا خان قدمی دیگر در ایجاد شکاف بین هندوان و مسلمانان بود (33). ورود گاندی به هندوستان پس از شرکت در مبارزات ضد نژاد پرستی (اپارتاید) در افریقای جنوبی و همکاری او با کنگرۀ ملی هند جان تازه ای به فعالیتهای این کنگره بخشید. سیاست نافرمانی مدنی گاندی و محبوبیت وی در بین مردم کنگرۀ ملی هند را از یک حرکت متجددین جامعه به یک حرکت ملی بدل نمود. نقش مسلمانان در جنبش استقلال هندوستان به رهبری گاندی بسیار کمرنگ است و بسیاری از روحانیون به صراحت مسلمانان را به همکاری با انگلیسیها تشویق می نمودند. برخی از مسلمانان اما با جنبش همکاری نمودند و یکی از نمونه هایی که حال برای شرکت مسلمانان در جنبش ذکر میشود کشتار جالیان والا باغ است که در طی آن 59 مسلمان کشته شدند. با توجه به این که تعداد قربانیان این کشتار که به دست انگلیسیها صورت گرفت حدود 2000 نفر بوده است و این واقعیت که این کشتار در منطقه ای با اکثریت مسلمان انجام گرفت، شرکت محدود مسلمانان در جنبش بخوبی آشکار می شود (36). در میان مسلمانان سنیان اشتراک بیشتری در جنبش استقلال داشتند و جنبش خلافت که به هواداری از سلطان عثمانی در سال 1919 آغاز کردند بخشی از جنبش استقلال را تشکیل می دهد. جنبش خلافت مورد حمایت آزادیخواهان هندو نیز قرار گرفت و موفق به اتحادی موقتی میان سنیان و هندوان شد. سنیان چنان از این امر ذوق زده شدند که قول دادند در ازای حمایت هندوان از جنبش خلافت، آنها نیز پس از آن گاو نکشند. شیعیان مخالف جنبش خلافت بودند چنانچه سالها پیش از آن نیز از حرکت فراملیتی مسلمانان (پان اسلامیست) که سلطان عثمانی در جریان جنگ اول جهانی برای اتحاد مسلمانان در جهان و به عنوان یک حربۀ سیاسی بر علیه انگلیس آغاز نموده بود استقبال ننموده بودند. در سال 1906 در پاسخ به آن حرکت، روزنامه شیعی معتبر اخبار امامیه چاپ لاکنو که انعکاس دهندۀ نظریات علما شناخته میشد نوشت که حکومت انگلیس بر مکه و مدینه را بر حکومت سلطان عثمانی بر آن شهرهای مقدس ترجیح میدهد (38). در سال 1921 شیعیان به ناگهان به جنبش خلافت پیوستند و شایعاتی در روزنامه های هندی و افغانی منتشر شد که خبر از بمباران آرامگاه امام علی در نجف بوسیله انگلیسیها میداد و همچنین آنها را مسئول مرگ دو تن از مجتهدین بنام عتبات می دانست. حقیقت اما این بود که مجتهدین از توجه مردم به تنی چند روحانی انقلابی که شیعیان را تشویق به شرکت در جنبش خلافت می کردند بیمناک شده و طرفداری از مواضع انگلیس را سخت تر از سابق یافته بودند. یکی از این روحانیون انقلابی یک واعظ باکویی به نام میرزا محمد رحیم بلبلا بود که در سال 1917 از باکو به دهلی سفر نمود و سپس در لاکنو مسکن گزید و نفوذ قابل توجه ای در میان گروههای مختلف شیعه یافته بود (38). سیاست انگلیس در هندوستان این بود که شیعیان را بخود نزدیکتر نگاه دارد و از تفرقۀ بین شیعه و سنی سود بجوید بخصوص در زمانی که مسلمانان با تاثیر از جنبش استقلال هند انقلابی تر گشته بودند. برای این منظور انگلیسیها از نزدیکی به احزاب دینی که بوسیله جوانان اداره میشد دوری جسته و در هر مورد با علما رابطه برقرار می کردند و آنها را تشویق می نمودند که سازمانهای سیاسی و دینی موازی بوجود آورند (38). در این مورد نیز شیعیان هرچند به جنبش خلافت پیوستند اما اقدامات محسوسی از جانب آنها دیده نشد. انگلیس از روابط نزدیک خویش با روحانیون شیعه در عراق نیز برای تن زدن به اختلاف بین سنی و شیعه در میان مسلمانان هند استفاده می نمود. شیخ مرتضی گیلانی در حکایتی دیگر نقل می نماید که "یاد دارم هنگامی که هندوستان به واسطه احرار آنجا از انگلیس خواستند استقلال گیرند، لازم بود که میان شیعه و سنی آنجا اتفاق گردد تا به نتیجه استقلال رسند. دیدم در نجف برخی از افراد معلوم الحال کتابهایی که در آن دشنام و ناسزای خلفا هست، به سرعت به چاپ می رسانند. پرسیدم: این چرا می‌کنند؟ یکی از ایشان گفت: به هندوستان می‌فرستیم تا مسلمانی در آنجا تباه نگردد. اما گاندی و محمدعلی جناح از آگاهان بودند." (35) ویلیام ویلسون هانتر مامور دولت انگلستان در کلکته در سال 1871 در مورد شیعیان می نویسد: "حداقل یک گروه از مسلمانان هستند که اصول اولیه دینشان را نادیده گرفته و بر علیه ملکه قیام نخواهند نمود". او اشاره به یک فتوای فارسی می کند که بر خلاف اعلام جهاد از سوی برخی روحانیون وهابی بر علیه انگلیسیها، جهاد را برای شیعیان در غیاب مهدی موعود جایز نمی داند(38). هر چند که اطلاعاتی که هانتر می دهد را نمی توان اجماع همۀ مجتهدین شیعه دانست، این چنین نوشته ها و بعضی وقایع که وفاداری شیعیان به انگلیس را نشان داده بود باعث نظر مساعد حکومت انگلیسی هند به شیعیان گشته بود. از جمله این وقایع اعلام وفاداری سیدهای شیعه در الله آباد به انگلیس و کمک آنها برای متهم نمودن مولوی لیاقت علی رهبر شورش محلی سنیان بود (38). متفکرین اسلامی و فعالان سیاسی که از دانشگاه الیگار خارج شدند نقشی عمده در جدایی بخش شمالی هند و پدید آمدن کشور اسلامی پاکستان بازی نمودند. بسیاری از استادان و فارغ التحصیلان این دانشگاه جزو فعالان مرکزی لژیون مسلمانان هندوستان بودند که در سال 1906 در داکا تشکیل شد و اولین حزب سیاسی بود که مسائل مسلمانان هند تنها اهداف آن را تشکیل می داد. اختلافات میان مسلمانان شیعه و سنی باعث شد که فعالان سیاسی شیعه در سال 1907 حزب کنفرانس شیعیان هندوستان را تشکیل دهند. این حزب در ابتدا به مدد متجددین شیعه به موفقیتهایی دست یافت اما در عرض چند سال علمای سنتی شیعه مدیریت حزب را بدست گرفتند و تحصیل کردگان شیعه حزب را ترک گفته به لژیون مسلمانان پیوستند و حزب کنفرانس شیعیان به پیشرفت زیادی نائل نیامد. در سال 1940 جنبش بوجود آوردن پاکستان به سعی لژیون مسلمانان و رهبر شیعه آن محمد علی جناح قوت گرفت. جناح هر چند شیعه بود اما نظر به اتحاد مسلمین داشت. بعضی از یاران نزدیک او مانند خواجه نظیم الدین (اولین فرماندار پاکستان پس از جناح) و نواب زاده لیاقت علی خان (اولین نخست وزیر پاکستان) نیز شیعه بودند و برخی از بزرگترین پشتیبانان مالی لژیون مسلمانان را سرمایه داران شیعه تشکیل می دادند (39). گروهی از شیعیان نیز با جناح مخالف بودند و بر این عقیده بودند که از آنجا که برخی مراکز مهم شیعه مانند لاکنو در مناطق هندو قرار دارند و امکان استقلال آنها وجود ندارد بهتر است که شیعیان در چهارچوب سیاست هندوستان فعالیت کنند. این گروه حزب کنفرانس احزاب شیعه را بوجود آوردند و با کنگره ملی هند همکاری می نمودند. (39) نام پاکستان را اولین بار چودهری رحمت علی در سال 1933 پیشنهاد کرد. چودهری رحمت علی که در دانشگاه کمبریج درس می خواند و جنبش ملی برای پاکستان را در انگلستان بنیاد نهاده بود فردی بود مذهبی که تحصیلات اولیه خویش را در مدرسه ای اسلامی در لاهور به پایان رسانده بود. او با ستایش از دوران اولیه اسلام می اندیشید همانگونه که حضرت محمد قبایل مختلف عرب را متحد نمود، مسلمانان هند نیز باید متحد شده و برای کشوری متحد به نام پاکستان بجنگند. او در مقاله ای مشهور در 1933 به نام "اکنون یا هرگز" پنج ایالات پنجاب، سند، کشمیر، ناحیه سرحدات شمال غربی و بلوچستان را برای ایجاد پاکستان طلب نمود (40). جناح در آن ایام در پی اتحاد بین مسلمانان و هندوان هند بود اما بعدها تمام کوشش خود را صرف رسیدن به اهداف بیانیۀ کنفرانس لاهور نمود. بیانیه کنفرانس لاهور که لژیون مسلمانان در سال 1940 برگذار نمود و به قرارداد پاکستان معروف است خواستار ایجاد کشوری به نام پاکستان گشته بود (41). انگلستان در پایان جنگ جهانی دوم تبدیل به قدرتی ضعیف گشته بود و پس از پیروزی حزب کارگر در انگلستان، دولت آن کشور که خود را از اداره سرزمین وسیعی چون هندوستان و مقابله با جنبش بزرگ ملی آن عاجز میدید تصمیم بر آن داشت که هر چه زودتر هندوستان را ترک گوید. جنبش استقلال هندوستان که رنگ هندو داشت و حال به رهبری گاندی انگلستان ضعیف را مجبور به عقب نشینی نموده بود سهم عمدۀ خویش را به عنوان نمایندۀ 75% از مردم هند در ساختار قدرت خواهان بود. مسلمانان که به تفوق بر هندوان عادت نموده بودند از داشتن نقش شریک کوچکتر در ساختار حکومت هند ناراضی بوده و حقوق خویش را پایمال گشته می دانستند. از سوی دیگر هندوان که سالها مورد اجحاف قرار گرفته بودند حال کینه های خویش را آشکار می نمودند. سختی های زمان جنگ و قحطی و بیماریهای حاصل از آن نیز بر اختلافات همیشگی مسلمانان و هندوان افزوده بود (36). عدم دستیابی به توافق میان مسلمانان و هندوان سر انجام گاندی را نیز متقاعد نمود که تنها چاره جدایی بخشی از کشور و تشکیل کشور پاکستان است. انگلستان نیز هرچند خود را بی طرف نشان میداد در خفا خواستار ایجاد پاکستان به عنوان وزنه ای در برابر هندوستان سکولار بود (19). در 14 آگوست 1947 کشور پاکستان بر پایۀ اعتقادی دینی ایجاد شد. این تقسیم عجولانه هند با خطوطی که انگلیس بدون توجه به شرایط محلی و تاریخی تعیین نمود و به نام خط ردکلیف معروف است باعث جابجایی بیش از 12 میلیون انسان و فجایع بسیار گردید. پاکستان کشوری بود در دو پاره در دوسوی هندوستان که پارۀ شرقی آن پس از گرفتن استقلال از پاکستان نام بنگلادش را بر خود گذاشت. پاکستان از بدو تاسیس خاستگاه حرکتهای تندروی اسلامی بوده و حکومت آن همیشه در دست مستبدان نظامی بوده است. حاصل کمک غرب به گسترش تندروی اسلامی در زمان جنگ سرد و به منظور مقابله با روسیه در افغانستان، جامعه ای پر تنش است که از سوئی دچار تلاطم داخلی است و از سوی دیگر مرکزی برای گسترش تروریسم و مبارزه با تجدد است. از همین کشور است که فناوری سلاحهای هسته ای به برخی از رژیمهای استبدادی از جمله حکومت ایران رسیده است. دستیابی هندوان و مسلمانان به نوعی توافق در سال 1947 و حسن نیت انگلیس می توانست ایران را همسایۀ بزرگترین دموکراسی دنیا بنماید، اوضاع اما امروز به گونه ای دیگر است. --------------------- 32 - جنبش استقلال هند، تارنمای ویکیپدیا 33 - از دین برگشتگان نمی توانند ملت تشکیل بدهند، م ج چیتکارا، انتشارات ای پی اچ 1998 3- سر سید احمد خان، تارنمای ویکیپدیای انگلیسی4 35- مدارس نجف و زندگی طلبگی ، شیخ مرتضی گیلانی، (به کوشش رسول جعفریان) 36 - شکاف بزرگ - استقلال و جدایی مسلمانان ، س س بهات، انتشارات گیان 1998 37 - آشتی هند و پاکستان و تاثیر آن بر امنیت جهانی، دکتر م ل چیبر، مجموعه مقالات روابط هند و پاکستان به اهتمام افسر کریم ، انتشارات لانسر 1996 38 - اسلام شیعه در مستعمره هند - مذهب، جامعه و جدایی طلبی، جاستین جونز، انتشارات دانشگاه کمبریج 2011 39- شیعه و جدالهای فرقه ای در پاکستان، حسن عباس، مرکز مبارزه با ترور 2010 40 - چودهری رحمت علی، تارنمای ویکیپدیا 41 - محمد علی جناح، تارنمای ویکیپدیا روابط روحانیت شیعه و استعمار انگلیس - قسمت آخر 07-May-2012 عمدۀ علمای شیعه افرادی کم سواد، عقب افتاده و مادی گرا هستند قسمت اول -- قسمت دوم -- قسمت سوم -- قسمت چهارم -- قسمت پنجم (آخر) در سال 1866 ده سال پس از آن که انگلستان سرزمین اود را ضمیمه قلمرو خویش نمود، اقبال الدوله که یکی از بازماندگان خانواده پادشاهی نیشابوری بود و با بسیاری از افراد متنفذ در لندن آشنائی داشت تلاش نمود تا پولهائی که همچنان به سوی نجف و کربلا سرازیر بود به مجتهدین اود داده شود. انگلستان با این پیشنهاد مخالفت نمود و اظهار نمود که بر اساس قرارداد پولها باید به مجتهدین کربلا و نجف داده شود. یک سال پس از آن در سال 1867 انگلیسیها اعلام نمودند که ثلث تنخواه هند باید صرف زوار هندی عتبات شود و باقی به مجتهدین داده شود (38). انگلیسیها مدیریت سهمیه زوار را به اقبال الدوله سپردند و چنین به نظر می آید که بدینوسیله می خواستند رضایت شیعیان هندی که حال شهروندان آنها محسوب می شدند بدست بیاورند. حقیقت اما این بود که آنها بدینوسیله حرکت شیعیان از هند به عراق را تشویق نموده و به افزایش شیعیان در جنوب عراق کمک می نمودند. در جریان جنگ جهانی اول انگلستان از روابط دیرینۀ خویش با شیعیان جنوب عراق برای حفظ منافع خویش در منطقه بهره ای کامل برد. در جریان این جنگ انگلیس از ضعف دولت عثمانی استفاده نموده و در 21 نوامبر 1914 نیروهای انگلیسی بندر بصره را به تصرف خویش در آوردند. دلیل عمدۀ انگلیس برای حضور نظامی در جنوب عراق حفاظت از پالایشگاه آبادان بود که بزرگترین پالایشگاه جهان به شمار می آمد و سوخت نیروی دریایی انگلیس را تامین می نمود (42). یک سال پیش از آن نیروی دریایی انگلیس تصمیم گرفته بود که از نفت به جای ذغال سنگ در ناوگان خویش استفاده نماید و وینستون چرچیل قراردادی بدین منظور با شرکت نفت ایران و انگلیس امضا نموده بود (43). انگلیس همچنین در صدد حفاظت از کویت و جلوگیری از هر گونه حمله به منافعش در هندوستان از طریق خلیج فارس بود. سلطان عثمانی که سنیان او را خلیفۀ خویش می دانستند برای بیرون راندن انگلیسیها از سرزمین اسلامی اعلام جهاد نمود و از آنجا که مناطق اشغال شده در جنوب عراق از اکثریتی شیعی برخوردار بود پیوستن شیعیان به جهاد علیه انگلیسیها برای قدرت بخشیدن به چنین حرکتی ضروری بود. شیعیان اما رسمیتی برای حکم جهاد از سوی خلیفۀ سنی قائل نبودند. در واقع شیعیان در سال 1915 بر علیه دولت عثمانی شوریدند و نیروهای عثمانی را از شهرهای نجف و کربلا بیرون رانده و با اتکا به حضور نظامی انگلیس در منطقه حکومتی خود مختار در این شهرها تشکیل دادند (44). متحدین آلمانی عثمانی که به نوبۀ خویش از حضور انگلیس در جنوب عراق نگران بودند و خود نقشه کشیده بودند که از آن منطقه به عنوان سکویی برای حمله به منافع انگلستان در هندوستان استفاده نمایند در صدد شدند که وارد این بازی شده و شیعیان را تشویق به پیوستن به جهاد علیه انگلستان نمایند. گروهی از ماموران کار آزمودۀ آلمانی به سرپرستی کاپیتان فریتز کلین بدین منظور مخفیانه راهی کربلا شدند تا با مجتهد اعظم کربلا شیخ علی العراقی وارد مذاکره شوند و از او درخواست فتوایی در این مورد نمایند. شیخ علی اظهار نمود که حقوق همۀ طلاب و علما از تنخواه هند تامین می شود که از سوی کنسول انگلیس پرداخت می گردد و صدور چنین فتوایی می تواند به قطع این کمک هنگفت مالی بیانجامد. وی از آلمانها درخواست نمود که مبلغ 50000 مارک آلمان برای صدور چنین فتوایی به وی بپردازند و این مبلغ هر ساله به وی پرداخت شود. با موافت گروه آلمانی، شیخ علی فتوا را صادر نمود و علاوه بر آن نامه ای نیز به جهت پادشاه ایران نوشت و از او درخواست نمود که در این جهاد شرکت نماید (45). حضور نظامی انگلیس در عراق تا سال 1922 ادامه پیدا کرد و در جریان آن انگلیس با پیوستن ولایات عثمانی بصره، موصل و بغداد به یکدیگر، کشور نوپای عراق را بنیان گذاشت (46). تصرف این مناطق چهار سال به طول انجامید و سرانجام جنگ میان انگلیس و عثمانی در ولایات عراق در سال 1918 با قرارداد مودروس به پایان رسید. شیعیان عراق هیچگاه نقشی در قدرت دولت مرکزی نداشتند و ورود نظامی انگلیس به صحنه می توانست معادله را به سود شیعیان عوض کند. در سال 1917 انگلیس به شیعیان عراق قول داد که آنها را از چنگال دولت عثمانی و فشارهایی که از سوی دولت سنی به آنها وارد می آمد نجات دهد (47). در این ایام روابط دوستانه ای بین انگلیس و مرجع شیعیان آیت الله یزدی برقرار بود. یکی از دلایل آن این بود که انگلیس دستورات مذهبی و فتواهای شیعیان را به رسمیت می شناخت در حالی که در زمان عثمانی علمای شیعه مجبور به نظر جویی از علمای سنت در مورد فتواهای خویش یودند (44). چهار سال جنگ با عثمانی و احتیاج انگلیس به منابع عراق برای تامین آذوقه مورد نیاز باعث قحطی در عراق گردید و مردم عراق انگلیس را مسبب سختی های جدید دانستند. فتح بغداد یکی از پیروزی های بزرگ انگلیس در جنگ اول جهانی بود اما بغداد زمانی به چنگ انگلیسیها افتاد که در خطر قحطی بود. انگلیسیها در ابتدا آذوقه مورد نیاز بغداد را از هندوستان تامین نمودند اما با احتیاج گسترده امپراطوری به آذوقۀ هند، تصمیم گرفتند که محصولات کشاورزی زمینهای زراعی دجله و فرات را به بغداد اختصاص دهند. این حرکت باعث شد که قحطی به شهرهای کوچکی که به این زمینها وابسته بودند از جمله هیلا و نجف انتقال پیدا کند و باعث ناخشنودی مردم این شهرها گردید. بزرگترین شورش در نجف صورت گرفت که مردم بارهای غله آماده شده برای انگلیسیها را به اختیار خویش گرفتند و در جریان زنجیره ای از شورشها نماینده سیاسی انگلیس به قتل رسید (48). پس از پایان جنگ جهانی اول و قرارداد ورسای در 1919 این عقیده که قسمتی از سرزمینهای قدرتهای مغلوب می توانند به مستعمراتی تحت حمایت قدرتهای پیروز در آیند در لیگ کشورها ( که بعدها تبدیل شد به سازمان ملل) قوت گرفت (49). در ژوئن 1920 انگلیس اعلام نمود که لیگ کشورها ادارۀ عراق را تا زمانی که بتواند روی پای خویش بایستد به انگلستان تفویض نموده است و در این راستا کمیته ای برای حکومت کشور تشکیل شده و انتخابات نیز برگذار خواهد شد. کمیتۀ حکومتی سید طالب را که نقیب بغداد بود و از تبعید بازگشته و از هواداران افسران ارتش به شمار می آمد به رهبری کمیته انتخاب نمود. در سال 1920 گرترود بل استدلال نمود که حکومت کشور نوپای عراق را باید به سنیان داد تا از پیدایش "کشوری مذهبی تحت اداره مجتهدین شیعه که خود ابلیس هستند" جلوگیری نمود (48). گرترود بل نسبت به شیعیان بسیار مشکوک بود و رهبران مذهبی آنها را غیر قابل تحمل می یافت (50). وی در واقع مخالف برگذاری رفراندوم در شهرهای شیعه نشین نجف، کربلا و کاظمین بود و به نظر او برای بهبود اوضاع عراق، دولت انگلیس می بایست با شهرنشینان و ملی گرایان سنی همکاری نموده و به تحریکات و اعتقادات عقب افتاده علمای شیعه و پیروانشان در قبایل پایان دهد (51). انگلیسیها در واقع اسلام را مانعی در راه پیشرفت و اسلام شیعه را بدتر از نوع سنی آن می دانستند. به نظر آنها رفتار و عقاید مجتهدین شیعه که اکثراَ ایرانی بودند در محیطهای بسته نجف و کربلا شکل گرفته بود و هیچگونه حس وفاداری به عراق در آن یافت نمی شد. مخالفت مجتهدین با شکل گرفتن قدرتی مرکزی و تحریکات مداوم آنها موجب انتشار تعصب و عدم ثبات در جامعه می گشت و به همین جهت تشکیلات انگلیسی تلاش مینمود که نفوذ آنها را در جامعه محدود نماید. ابتدا انگلیس حساب شیعیان را با این انتظار که آنها کم کم به بقیۀ جامعه عراق خواهند پیوست از مجتهدین جدا نمود و اما در آخر به این نتیجه رسید که شیعیان قادر به جدا گشتن از مجتهدین نبوده و علما آنها را برای مقاصد شخصی خویش گمراه و نا آگاه نگاه میدارند (52). در سال 1919 کاردار انگلیس آرنولد ویلسون به یک رشته اقدامات برای افزایش نفوذ انگلیس در عراق دست زد و از جمله یک رفراندوم برای تعیین نوع حکومت برگذار کرد (51). یکی از مجتهدین کربلا در پاسخ به درخواست ویلسون فتوایی صادر نمود که مسلمین را از شرکت در انتخاب یک غیر مسلمان به سمت حاکم عراق نهی میکرد (48). بهار 1919 شاهد شکل گیری اتحاد بین علمای شیعه، شیوخ قبایل بین النحرین و سنیان ملی گرا بود و یک سال بعد در می 1920 علمای شیعه و سنی و ملی گرایان گرد همایی های انبوهی در مساجد سنی و شیعه ترتیب می دادند (53). در مخالفت با حضور نظامی انگلیس در عراق، آنها نماینده ای نزد شریف مکه فرستادند و حمایت خویش را از حکمرانی یکی از پسران وی بر عراق اعلام نمودند (51). در سال 1920 روحانیت شیعه از جنبش ضد استعماری عراق حمایت نمود و این باعث ناخرسندی انگلیسیها شد (47) . شیعیان که خواهان یک حکومت اسلامی بودند و حال سیاستمداران قدیمی و تربیت یافتگان ارتش عثمانی را در مرکز قدرت می دیدند و از مخالفت انگلیس با برقراری حکومتی اسلامی ناراضی بودند دست به قیام مسلحانه زدند. افراد قبایل که از قوانین مالیاتی و کار اجباری به تنگ آمده بودند، ماموران سابق دولت که بیکار گشته بودند و ملی گرایانی که از سرکوب حرکتهای ملی به دست انگلیسیها ناخشنود بودند به قیام پیوستند. علمای شیعه و سنی در حمایت از قیام فتوا صادر نمودند و به همکاری بی سابقه ای با یکدگر پرداختند. انگلیسیها به دستگیری شیوخ قبایل پرداختند و این منجر به گسترش بیشتر شورش گردید. در اواخر ماه جولای منطقۀ بین النحرین و نواحی اطراف بغداد در دست شورشیان بود. کردها نیز با مشاهدۀ ضعف دولت مرکزی سر به شورشی جداگانه برداشتند. روسای محلی برای شورشیان پول جمع می نمودند و شورشی ها در شمال غربی عراق با حکومت انگلیسی می جنگیدند. قوای انگلیس به صورت گسترده ای از سلاحهای شیمیایی برای سرکوبی قبایل کرد استفاده نمود و نیروی هوایی انگلیس دهات کردستان را با بمبهای فسفری و نوعی اولیه از بمبهای نپالم مورد حمله قرار داد (54). آیت الله محمد تقی الشیرازی اعلام نمود که قبایل قدرت جنگیدن با نیروی انگلیس را ندارند و این تا حدی موجب رضایت انگلیسیها گردید. الشیرازی اما حمایت خویش را از قیام نیز اعلام نمود و از رهبران آنها خواست که تقاضای تشکیل دولتی اسلامی را بنمایند. نمایندگانی از نجف و کربلا با انگلیسیها ملاقات نموده و خواهان اسقلال عراق، سلطنت مشروطه و انتخاب پادشاهی عرب شدند. مخالفت انگلیس با این درخواست باعث شورش در کربلا گردید و زمانی که نیروهای مکانیزه انگلیس به سرکوبی شورش در کربلا پرداختند، دیگر شهرهای جنوب عراق نیز به شورش پیوستند. انقلابیون دولتی خودمختار در بین النحرین تاسیس نمودند و به وضع قوانین مالیاتی و ادامۀ جنگ با قوای انگلیس پرداختند. عملیات خرابکارانه مانند خارج نمودن قطارها از خطوط راه آهن به ضررهای مالی و جانی انگلستان افزود در حالی که نجف و کربلا به دست روحانیون شورشی و شهرهای دیگر به دست قبایل و افراد سرشناس اداره میشد (51). در ماه اکتبر سر پرسی کاکس به حکومت نظامی پایان داد و با مشورت روشنفکران محلی به طرح قانون اساسی کشور دست زد. او همچنین دولتی موقت تشکیل داد و رهبر سنیان بغداد عبد الرحمان ال کیلانی را که نقیب بغداد بود به ریاست آن منسوب نمود. عبدالرحمان مردی بی تجربه بود و این باعث گردید که کنترل واقعی در دستهای کاکس باقی بماند. یک ماه بعد در نوامبر قیام سرکوب شده بود و در جریان این سرکوبی خشونت آمیز 500 سرباز انگلیسی و هندی و 6000 نفر از شورشیان کشته شده بودند (54). در پایان قیام در حالی که ملی گرایان با کمبود مهمات و آذوقه مواجه شده بودند، قوای انگلیس به وسیلۀ نیروهای جدید از جمله دو گروهان نیروی هوایی انگلیس که از ایران به کمک آمده بود تقویت گشته بود. بمبارانهای هوایی دهات را با خاک یکسان می نمود و مسجد جامع کوفه نیز در جریان بمباران خراب گشته بود. کربلا، نجف و کوفه در ماه اکتبر تسلیم شدند و با دستگیری و تبعید سران شورش، دیگر شهرها نیز تابعیت از حکومت را پذیرفتند. رشته هایی که شهرنشینان، قبایل و فرقه های مذهبی را با یکدیگر متحد نموده بود بار دیگر از هم گسست و اختلافات آنها دوباره آغاز گردید ( 51 ، 49) اواخر سال 1920 انگلیس دولت جدیدی برای عراق تعیین نمود که در آن اکثریت با عربهای سنی بود و معدودی دولتمردان شیعی، مسیحی و یهودی نیز در آن حضور داشتند. فقدان شیعیان در دستگاه دولت بسیار محسوس بود و این بیش از هر چیز به دلیل نگرانی انگلیسیها از نفوذ علمای شیعه بر شیعیان بود. از سال 1920 تا 1927 گزارشهای دستگاههای امنیتی انگلیس در عراق متمرکز بر فعالیتهای مجتهدین در شوراندن قبایل شیعه در امتداد فرات بود (52). حال ساختار دولت شباهت زیادی به ساختار آن در زمان عثمانی داشت و اولین ارتش عراق نیز که مشتمل بر ششصد نفر از افسران تربیت گشته در ارتش عثمانی بود که غالباَ به خانواده های عرب سنی تعلق داشتند نیز تشکیل گردید. پس از آن انگلستان که دریافته بود که حکومت مستقیم دولتی مسیحی بر مردم عراق مشکل خواهد بود و در مقابله با جنبش های ضد انگلیسی در کشور، فیصل را که سومین پسر فرماندار مکه (شریف مکه) بود به پادشاهی عراق منصوب نمود. وی هر چند که یک ملی گرای عرب شناخته شده بود از محبوبیت زیادی در عراق برخوردار نبود. کردها او را به دلیل عرب بودن، شیعیان به دلیل سنی بودن و سرشناسان سنی عراق به دلیل این که او یک هاشمی و نه از خانواده های سنتی عراق بود، به پادشاهی لایق نمی دیدند (51). با این حال دولت موقت تحت رهبری کاکس او را متفقاَ انتخاب نمود و بنا بر نتایج اعلام شدۀ رفراندومی که به دست تشکیلات انگلیسی برگذار شد، 96 درصد از مردم از پادشاهی فیصل حمایت نموده بودند (55). شیعیان در ابتدا از فیصل حمایت نمودند اما پس از آن که امید آنها برای نقش بیشتر در قدرت مبدل به یاَس گشت اختلافات بالا گرفت (47). انگلیسها با پیروی از سیاست همیشگی تفرقه اندازی خویش همۀ قدرت را به سنیان تفویض نمودند و با برتری بخشیدن اقلیت سنی بر اکثریت شیعه که 55% جامعه را تشکیل می داد موجب اختلاف و دشمنی بیشتر بین دو گروه شدند. نقش گرترود بل که مشاور عمدۀ فیصل بود و "ملکۀ بی تاج عراق" لقب گرفته بود در سیاستهای دولت دست نشاندۀ عراق و قدرت بخشیدن به سنیان بسیار پر رنگ بود (56). این تفرقه افکنی در همۀ ابعاد آن در جریان بود چنانچه یک مورد آن را شیخ مرتضی گیلانی نقل نموده است. او می نویسد "وقتی، معتمدی برای من نقل کرد که کربلا بودم. در نیمه روزها به حرم حسین بن علی می‌رفتم ودر بالای سر می‌نشستم، به تماشای زوّار می‌پرداختم. روضه خوانی را دیدم که همه روزه پس از نماز پیشین بیامدی و ذکر حسین کردی، بعداً سبّ خلفای راشدین راندی. من چند روز به روضه وی دقت می‌کردم و از اصراری که بر ناسزا گفتن به خلفا داشت در شگفت بودم. روزی برای تحقیق حال وی با او تظاهر به دوستی کردم تا حُقه‌ی دوستی گرم شد. روزی در نهانی، علت روضه خوانی را در حرم هنگام نیمروز، سپس سبّ خلفا را جویا شدم. گفت: در بازار حضرت عباس مردیست دکاندار نیکوکار، مرا ماهانه اجیر کرده که همه روزه اینجا آمده، به این کیفیت مجلس ذکری به جای آرم. معتمد گفت: چون نام و محل بانی را پیدا کردم، به نزد او به بهانه‌ای رفت آمد کردم. روزی سرّ این عمل را از او مشفقانه جویا شدم. او گفت: در بغداد در فلان بازار، دکانداری خیّر هست که از دوستان من است. از من خواسته بود روضه خوانی را ماهانه اجیر نمایم و مخصوصا بالاسر حسین ذکر تولّی و تبرّا کند. معتمد گفت: چون تحقیق به عمل آمد، معلوم شد از سفارت انگلیس در بغداد این گونه دسته گلها به آب می‌دهند." (35). با تولد عراق، شیعیان که تا پیش از آن اقلیتی مذهبی در حکومت عثمانی را تشکیل می دادند به صورت اکثریتی مذهبی در کشور جدید در آمدند. سیاست انگلیس نیز به همان نسبت تغییر نموده بود و حال انگلیس به جای قدرت بخشیدن به شیعیان در صدد تضعیف آنها بود و در نتیجه شیعیان در کشور نوپای عراق به صورت اکثریتی عامی، ضعیف و فقیر در آمدند. در سال 1930 عهدنامه ای بین انگلیس و عراق منعقد گشت و به تصویب پارلمان عراق رسید که زمان استقلال مستعمرۀ عراق از انگلیس را تعیین می نمود. در سال 1932 عراق اعلام استقلال نمود و به لیگ کشورها پیوست (57). سیاستهای زیرکانه امپراطوری بریتانیا و فساد و جاه طلبی های علمای اسلام و اختلافات فرقه ای آنها منجر به تشکیل کشورهایی فاقد هویت تاریخی و آکنده از اختلافات درونی و از جمله دو کشور نوپای عراق و پاکستان در دو سوی ایران گردید. پروژه تجزیه کشورها در منطقه پایان نیافته است و سخت رفتاری و ظلم دولت شیعه ایران بر سنیان و برخی قومیت های ایرانی مانند کردها، بلوچها و عربها راه را برای جنبش های جدایی طلب و سیاستهای تجزیه طلبانه ای که قدرتهای بزرگ در قبال ایران اتخاذ نموده اند هموار می نماید. علمای شیعه که دیگران را متهم به خیانت و وطن فروشی می نمایند در طول تاریخ نشان داده اند که عمدۀ آنها افرادی کم سواد، عقب افتاده و مادی گرا هستند که از هر گونه دزدی، خیانت و ستم بر دیگران در رسیدن به هوسهای دنیایی خویش پرهیز نمی نمایند. تاریخ روابط علمای شیعه و استعمار انگلیس نمونه ای از این کوته نگری ها و خیانت به جوامعی است که تحت نفوذ علمای شیعه بوده اند. ----------------------- 42- جنگ جهانی، ویلیام ر گریفیس، انتشارات اسکوئر وان، 2003 43- شرکت نفت ایران و انگلیس، تارنمای ویکیپدیا 44- مذهب و سیاست در عراق، م اسمائیل مارسینوسکی، شرکت پوستاکا ناسیونال، 2004 45- برلین-بغداد اکسپرس ، شان مک میکین ، کتابهای پنگوئن، 2010 46- تسخیر نظامی مسوپوتامیا به دست انگلیس 1914-1922 ، ژورنال مطالعات استراتژی، دوره 30 شماره 2، آپریل 2007 47- شیعیان عراق تحت تسخیر نظامی، گزارش خاورمیانه، آی سی جی، 9 سپتامبر 2003 48- اشغال نظامی عراق (1914 - 1922) به دست نیروهای انگلیس، کریستیان کوتس الریشسن، ژورنال مطالعات استراتژیک، اپریل 2007 49- شورش عراق بر علیه انگلیس ، تارنمای ویکیپدیا 50- احیای مجدد شیعه - چگونه اختلافات در اسلام آینده را می سازد، ولی نصر، و و نورتون و کمپانی 2006 51- تولد عراق 1914-1922، ریوا اسپکتور سیمون و النور تجیریان، انتشارات دانشگاه کلمبیا، 2004 52- ساختن عراق - شکست کشور سازی و انکار تاریخ، توبی دوج، س هرست و کمپانی 2003 53- عراق، مطالعه یک کشور، هلن شاپین متز، 1987 54- - آینده عراق - استبداد، دموکراسی، یا جدایی؟ ، لیام اندرسون و گارت استانسفیلد، پلگراو مک میلان 2004 55- اشتباه در مسوپوتامیا، اشغال نظامی عراق به دست انگلیس در 1914، جک برنشتین، انتشارات اینترلینگوا، 2008 56- قضاوت علیه استعمار، فاشیست و نژاد پرستی علیه اسلام و خلیفه، جلد 1، خندکار غلام مولا، خانۀ نویسندگان 2008 57- سراب صلح - دلائل جنگ بی پایان در خاور میانه، دیوید آیکمن، رگال 2009 The relations between the Shi’ite Clergy and the British Imperialism (Part 1) 16-Oct-2011 Note: This is the English translation of an article with the same title that was published in Persian in the main part of this website. The Shi’ite clergy in Iran has regularly accused those with different points of view to the ruling party as having links to foreign governments and betraying their own country in order to serve their foreign masters’ interests. Bahaais, Jewish, members of some political parties and seculars have all been subjects of such allegations. The study of the contemporary history however reveals that it was in fact the Shi’ite clergy (Shi’ite Ulama) who in pursuit of its own gains helped the imperialistic agenda of the British Empire in the Middle East and the South Asia. Although the Ayatollah Kashani’s assistance to the British and betrayal of the prime minster Mosadegh at the time of the oil nationalisation movement provides a recent example of such treachery, the subject of this article goes back to two centuries ago and another example of close relations between the Shi’ite Ulama and the British government. This involved transfer of huge sums of money from India to the holy cities in Southern Iraq and distribution of the money between the Shi’ite Ulama by the British agents. These huge sums of money have been called with different names including Awadh Largesse, Oudh Bequest, Indian Money and some other titles. Respected historian Ahmad Kasravi in relations to the Indian Money and the Shi’ite clergy writes: “These are unacquainted people who know less than a 10 years old child about the world and its affairs. They are so concerned with feghh (Islamic jurisprudence), hadith (religious tales), and religious thoughts and philosophy that have lost sight of the real knowledge and wisdom. They have either not noticed or ignored all the new developments and the new branches of science. They live in the present and view the world through a 1300 years old prism. Thoughtless people who study for six months to find out “whether the necessary introduction is necessary?”. They undertake 30 or 40 years of hardship to become a Hojat-ul-Islam and have a share of the Indian Money or receive donations from religious Iranian merchants. ... They have two main sources of income: one is the Indian Money that is annually distributed between the Ulama by the British agents, part of which they pay to the Talabehs (seminary students). The other is the money that the religious merchants and wealthy Iranians send or deliver in person (1). The Kingdom of Awadh, situated between Bengal and Delhi at the foot of the Nepalese Himalayas, was founded by Mir Muhammad Amin Nishapuri (1739), known as Saadat khan Burhan ul Mulk, the first Nawab of Awadh. He travelled to India from eastern Iran in 1708 and entered the service of the Mughal emperor and subsequently was appointed the governor of the Awadh in 1722. After forming alliances with local Sunni townsmen and rural Hindu Rajas, he exercised a level of independence from the central government. He later collaborated with the Iranian invader Nadir Shah, who rewarded him by conferring Awadh on him and his descendants as a hereditary Nawabate. Awadh Nawabs were Twelver Shi’ites and most important governmental positions were occupied by Shi’ites who formed less that 1% of the population. They had strong religious sentiments and had even made a replica of the Najaf based Imam Ali’s shrine in the city of Lucknow (2). They encouraged the expansion of the Shi’ism and were generous to the clergy. Their generosity and the richness of the Awadh kingdom attracted some Iranian clergies to Awadh. The immigrant clergies had to compete with the local Ulama who had better knowledge of the local court protocols and customs, and therefore tended to occupy the more influential positions such as Friday prayer leaders. Iranian clerics sometimes preferred to settle among Shi`ite communities ruled by the British, where they were free from the demands made on them by the Awadh state (3). At the time the Ulama were divided into two main groups of Usuli and Akhbari. Akhbaris who did not even allow the Friday prayers, practiced a more rigid form of Islam and did not allow any change to the traditional Islam. The Usulis on the other hand believed that Ulama can use their own judgement and allow changes that would comply with the rulings of Islam (4). They believed that it was necessary for people to copy the Ulama in their day to day life as they did not possess the sufficient knowledge of the faith. In 1757 the East India Company (EIC), that represented the British Imperialism in India, defeated the Nawab of Bengal in the battle of Plassey and started to establish itself as the uncontested ruler of the India (5). The EIC fell out with the third Nawab of Awadh, Shuja-ud-Daula, after he aided the fugitive Nawab of Bengal Mir Ghasem. The EIC’s subsequently defeated the Shuja-ud-Daula in the battle of Buxar in 1764 and forced the Nawabate to pay heavy indemnities and cede parts of its territories. The British appointed a resident in 1773, and over time gained control of more territory and authority in the state (6). The Nawabs of Awadh were dedicated Shi’i Muslims and donated generously to the cities of Najaf and Karbala, now situated in Southern Iraq. In 1779 a young Shi’i cleric called Seyed Dildar Ali Nasirabadi travelled to the Southern Iraq in the Ottoman Empire to further his religious studies. He visited the shrine cities for two years and pursued a brief course of studies with Aqa Muhammad Baqir Bihbahani and his leading disciples in Karbala. Like most Indian clerics he was an Akhbari but in Iraq he adopted the Usuli beliefs (7). This Indian connection proved highly lucrative for the Usuli clerics in the shrine cities. In the late 1780s during the reign of Asaf-ud-Daula, Awadh Chief Minister Hasan Riza Khan remitted Rs. 500,000 to Najaf for the construction of a canal to bring the Euphrates’ water to the dry Najaf. The project was completed in 1793 and the canal became known as the Asafiyya or Hindiyya canal, after its patron. The ecological changes resulted in increased agriculture around Najaf and attracted the tribes of nomadic Arabs to the area which increased their exposure to the Shi’ite beliefs (8). Awadh rulers also reconstructed a Shi’i mosque in Kufa and built a hostel for the Indian pilgrims and a library with 700 manuscripts (3). Najaf was not the only city that benefited from the connection and huge sums were also sent to Karbala to aid Ulama and the poor of the city. Later Nawab Asaf-ud-Daula sent another Rs.200,000 to the Mujtaheds (clergies) in Iraq on the advice of the Seyed Dildar Ali. Najaf’s improved environment and the lucrative financial assistance that the Usulis received from the Awadh rulers strengthen the position and dominance of the Usuli clerics (3). After Asaf-ud-Daula, his son Vazir Ali became the Nawab but his Anti-British stance caused the British to remove and replace him with his pro-British uncle Saadat Ali Khan II. By then the Nawabs had increasingly become the puppets of the British Empire, with the British resident exercising a substantial control in the affairs of the Nawabate (6). Saadat Ali Khan was crowned by Sir John Shore only after the assurance from the new Nawab for acquiescence to the EIC and to carry out its orders (10). In 1801 Wahhabi Sunnis ransacked Karbala and left widespread damages and a large number of casualties in their wake. Nawab Saadat Ali Khan sent his financial assistance to the shrine city together with a silver and velvet canopy for the shrine of Imam Hussain at Karbala that was made in Lucknow and sent via Bombay to Iraq under British auspices. To the dismay of the outraged British, Ulama in Karbala demanded Rs. 8,000 offering in cash before they would agree to accept the canopy (3). The Awadh rulers initially sent their financial assistance through the firms of Iranian merchants, but later used the British and the EIC for such transactions. In 1815 Ghazi-ud-din Haydar sent Rs 100000 for the clergies in the Najaf and Karbala through the British government. Nawab Ghazi-ud-din's grandmother, Bahu Begam, left Rs.90,000 in her British-guaranteed will to the shrines in Iraq, specifying that the EIC transmit the sum to Sayed Muhammad and Mirza Muhammad Husain Shahristani, both of Karbala (3). In 1814 the EIC started its costly war in Nepal and requested a loan of 10 Million rupees from Nawab Ghazi-ud-din Haydar, on the condition of paying an annual interest of Rs 600,000 to ten members of the ruling family. Four months later, Ghazi-ud-din Haydar agreed with the second loan of Rs. 10 millions on the similar conditions (3). Subsequently EIC forced the Nawabate to accept the Tarai jungles that it had captured from Nepal as the full payment of the second loan (11). The same Nawab agreed with the third loan of the Rs. 10 millions with the reduced interest of 5%. In 1826 the EIC requested another loan of Rs. 5 millions to wind up the Nepal war. The role of the Awadh Shi’i government as the financier of the EIC and the earning of the interest (known as Roba in Islam) which is forbidden in Islam had created a dilemma for the Shi’i Ulama. Seyed Dildar Ali had advised more caution in receiving interest from the Europeans. This difficult issue was later resolved by his son Seyed Mohammad Nasirabadi who was by then the chief Mujtahed of Lucknow. He issued a religious edict in the 1830 and advised that it was only the Shi’ites from whom interest could not be received. In accordance with his ruling, the wealthy Shi'ite could receive interest from all the 10 Millions population of Awadh with exception of the small minority of Shi’ites. The Imami Shi’ism in this way showed its ability to adapt itself to modern capitalism (3). The British government was obliged by the terms of the loans to pay the interests to the named individuals and their descendants. In cases where there was no descendent the interest was to be paid to the Mujtaheds (grand clergy) of Najaf and Karbala. For example, in accordance with the terms of the agreement of the third loan, the EIC agreed to spend part of the annual interest of Rs. 500,000 for the upkeep of the two widow queens and pay the rest to the Mujtaheds of Najaf and Karbala (22). Also in a document dated 17 Aug 1825, the British government agrees to pay RS. 120,000 a year to one of Nawab’s wives Mubarak Mahall. It was further agreed that after her death a third would be paid to any person in her will and the rest to the Mujtaheds of Najaf and Karbala, and to pay the full amount to the Mujtaheds in the case that no recipient was appointed (3). With the passing away of the beneficiaries of the loans, the British government was paying increasingly larger amounts of money to the Mujtaheds in Najaf and Karbala, and the money which is known as the Indian Money caused rivalries between the clergy. An instance of such rivalry was formed between Shaykhis (Followers of Shaykh Ahmad Al-Ahsai) and Usulis. The Shaykhi teachings had reached the North India through the pilgrims and Mirza Hassan Azimabadi who was a student of Seyed Hussain Nasirabadi returned to Lucknow after studying with the Seyed Kazem Rashti and started preaching and promulgating the Shaykhi doctrine. This link proved beneficial for Shaykhis and made Seyed Kazem Rashti the recipient of the Indian Money for a period in 1830 (12). Increasing popularity of the Seyed Hassan alarmed Seyed Hussain Nasirabadi who attacked and repudiated his former student’s beliefs. This disagreement resulted in the Indian Money to be paid to the Seyed Ibrahim Qazvini, the Usuli rival of the Seyed Kazem Rashti. As the other possible source of patronage, the king of Iran, Mohammad Shah Qajar was bestowing his largesse to Sufis rather than the Mujtaheds, the halt in the flow of the Indian money to the Shaykhis weakened their position whilst strengthened the position of the rival Usulis (3). The Awadh’s financial assistance to Najaf and Karbala was reduced during the reign of Nasir-ud-din Haidar (1827-1837) but lucrative donations started to flow again with the reign of Nawab Muhammad Ali Shah. The Awadh Mujtaheds informed the Mujtaheds in Najaf and Karbala in a letter in 1839 that the new Nawab was found of the shrine cities and their residents, and having learnt of the demise of the Asafiyya canal wished to repair it. He ordered that Rs. 150,000 be sent to each of the two cities through the British resident via the Political Agent in Turkish Arabia. It is worth mentioning that the Ottoman rulers of Iraq were not in favour of such repairs to the canals due to the power that it would grant to the Shi’i cities of Najaf and Karbala but reluctantly agreed on the insistence of the British agent. The close link between the Shi’i clergy and British made them comfortable to use the British diplomatic pouches to communicate between Lucknow and the shrine cities, and even send the religious manuscripts through the British post (3). The dominance of the EIC in India and the increasing presence of the British in Iraq coupled with the weakness of the Ottoman empire, had allowed British to connect these two important Shi’i centre together. Both centres played important roles in the disintegration of the Indian and Ottoman empires and creation of the Pakistan and Iraq through direct and indirect actions by the British. To Continue ... -------------------- 1- Shi'i gary, Ahmad Kasravi, Tehran 1944 2- Traveller.outlookIndia.com 3- Sacred Space and Holy War, The politics, culture and history of Shi’ite Islam, Juan Cole, I.B. Tauris 2002 4- A history of the Arab peoples, Albert Hourani, Faber and Faber 2005 5- Battle of Plassey, Wikipedia.org 6- Awadh, Wikipedia.org 7- Roots of North Indian Shi’ism in Iran and Iraq, Juan Cole, University of California Press 1989 8- The Shi’is of Iraq, Yitzhak Nakash, Princeton University Press 2003 9- The Cambridge History of British Foreign Policy, A.W. Ward, G.P. Gooch, Cambridge University Press 1922 10- Saadat Ali Khan II, Wikipedia.org 11- An Environmental history of postcolonial North India, Eric A. Strahorn, Peter Lang 2009 12- The messiah of Shiraz: studies in early and middle Babism, Denis MacEoin, IDC 2008 13- Collection of Sheikh Bahai’s Writings, Foreword by Said Nafisi, Chekameh Publishing 2004 14- Mola Mohammad Bagher Majlesi and Political Islam (www.didgah.net/vidginamehMatnKamel.php?id=14545) 15- Banking on Baghdad: Inside Iraq's 7,000-Year History of War, Profit, and Conflict, Edwin Black, John Wiley & Sons 2004 16- A Failed Manipulation: The British, the Oudh Bequest and the Shia Ulama of Najaf and Karbala, Meir Litvak, British Journal of Middle Eastern Studies 2000 17- Iraq: Tribal Structure, Social, and Political Activities, Hussein D. Hassan, CRS Report for Congress 2008 18- Shi'a ISlam in Iraq (en.wikipedia.org/wiki/Shi'a_Islam_in_Iraq#Late_18th_century_and_onwards) 19- Secret Affairs: Britain's Collusion With Radical Islam, Mark Curtis, Profile Books 2010 20- Ottoman Empire in Iraq (1534 - 1917) (www.worldology.com/Iraq/ottoman_empire.htm) 21- The Politics of Regional Trade in Iraq, Arabia, and the Gulf 1745-1900, Hala Mundhir Fattah, State University of New York 1997 22- Shi'ism, Heinz Halm, Edinburgh University Press 2004 23- Mafia, Mob and Shiism in Iraq: The Rebellion of Ottoman Karbala 1824-1843, Juan R. I. Cole and Moojan Momen, Past and Present No. 112 (Aug., 1986), Oxford University Press 24- Transnational Shia Politics: Religious and Political Networks in the Gulf, Laurence Louėr, Columbia University Press 2008 25- The Other Shiites: From the Mediterranean to Central Asia, Alessandro Monsutti, Silvia Naef, Farian Sabahi, Peter Lang 2007 26 - Contesting the nation: religion, community, and the politics of democracy in India, David E. Ludden, University of Pennsylvania Press, 1996 27- Muslim politics in India, Srikanta Ghosh, APH Publishing, 1987 28- Anatomy of a confrontation: the rise of communal politics in India, Sarvepalli Gopal, Palgrave Macmillan, 1993 29- great uprising in India, 1857-58: untold stories, Indian and British, Rosie Llewellyn-Jones, dell & Brewer, 2007 30- Religious nationalism: Hindus and Muslims in India, Peter van der Veer, University of California Press 1994 31- What happened at Ayodhya 155 years ago? twocircles.net/?q=2010sep21/what_happened_ayodhya_155_years_ago.html 32- Indian Independence Movement - Wikipedia 33- Converts do not make a nation, M. G. Chitkara, A P H Publishing Corporation 1998 34- Sir Seyed Ahmad Khan, Wikipedia 35- Seminaries of Najaf and life of talabehs, Sheikh Morteza Gilani, edited by Rasoul Jafarian 36- The great divide: Muslim separatism and partition, S.C. Bhatt, Gyan Publishing House, Oct 1998 37- India Pakistan Reconciliation: It's impact on International Security, Lt Gen Dr M L Chibber, Indo-Pak relations: viewpoints, 1989-1996 edited by Afsir Karim, Lancer Publishers 1996 38- Shi'a Islam in Colonial India: Religion, Community and Sectarianism, Justin Jones, Cambridge University Press, Oct 2011 39- Shiism and Sectarian Conflict in Pakistan,Hassan Abbas, Combating Terrorism Center at West Point 2010 40- Choudhry Rahmat Ali, Wikipedia 41- Muhammad Ali Jinnah, Wikipedia 42- The Great War, William R Griffiths, Square One Publishers, 2003 43- Wikipedia, Anglo-Persian Oil Company 44- Religion and Politics in Iraq, M Ismail Marcinowski, Pustaka Nasional Pte Ltd, 2004 45- The Berlin-Baghdad Express, Sean McMeekin, Penguin Books, 2010 46- The British occupation of Mesopotamia (1914-1922), Kristian Ulrichsen, Journal of Strategic Studies, Vol 30, No 2, April 2007 47- IRAQ’S SHIITES UNDER OCCUPATIOIN, MIDDLE EAST Briefing, International Crisis Group (ICG), 9 Sep 2003 49. Iraqi Revolt against the British ( en.wikipedia.org/wiki/Iraqi_revolt_against_the_British) 50- The Shia Revival: How Conflicts Within Islam Will Shape the Future, Vali Nasr, W.W. Norton and Company 2006 51- The Creation of Iraq, 1914-1922, Reeva Spector Simon and Eleanor H. Tejirian (eds.), Columbia University Press, February 2004 52- Inventing Iraq: The Failure of Nation-Building and a History Denied, Toby Dodge,C Hurst and Co 2003 53- Iraq: A Country Study, Helen Chapin Metz, 1988 54- The Future of Iraq: Dictatorship, Democracy, Or Division?, Liam D. Anderson, Gareth R. V. Stansfield, Palgrave Macmillan 2004 55. The Mesopotamia Mess: The British Invasion of Iraq in 1914, Jack Bernstein, InterLingua Publishing, Jan 2008 56. The Judgment Against Imperialism, Fascism and Racism Against Caliphate and Islam, Volume 1, Khondakar Golam Mowla, AuthorHouse 2008 57. The Mirage of Peace: Understanding the Never-Ending Conflict in the Middle East, David Aikman,Regal 2009
@jessih.9665
@jessih.9665 8 жыл бұрын
Afarin ....
@mehdishahi5228
@mehdishahi5228 4 жыл бұрын
درود استاد عزیز
@Alichzi
@Alichzi Жыл бұрын
عاشق همه سال مست و هوشیار باد.
@josephshirazi2791
@josephshirazi2791 8 жыл бұрын
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻛﺜﺎ ﻓﺘﻨﻪ اﺳﺖ ﺩﺭ اﺳﻼﻡ اﺳﺖ.ﺑﺮﺩﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﺮ ﺑﺮﻳﺪﻥ.ﻗﺘﻞ ﺩﺯﺩﻱ ﺗﺮﻭﺭﻳﺴﺖ ﺗﻬﻤﺖ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻭاﻱ اﺯ ﻧﻜﺒﺖ اﺳﻼﻡ.ﻭاﻱ.
@Persiatic
@Persiatic 11 жыл бұрын
Asheghetam Ostad Moshiri..
@siavashtehrani7506
@siavashtehrani7506 10 жыл бұрын
eywal
@chiakurd4994
@chiakurd4994 4 жыл бұрын
Love Moshiri
@f.r.d.f
@f.r.d.f 29 күн бұрын
زنده باد و سلامت فخر ایران زمین عالی جناب مشیری ❤
@MrLilipili
@MrLilipili 11 жыл бұрын
رئيس جمهور منتخب ايران بهرام مشيرى
@luckykarnino
@luckykarnino 11 жыл бұрын
zendeh baad ostad moshiri , payandeh baad Iran , down with akhoond
@sohrabjabari5979
@sohrabjabari5979 4 жыл бұрын
ما همه شاگرداتیم روشنمان کن
@frankytaylor720
@frankytaylor720 10 жыл бұрын
I can't believe they have not attack Mr. Moshiri the way did with Farokhzad. Hope he is protected.
@ghasemranjbar6317
@ghasemranjbar6317 11 ай бұрын
دین. نمایان. گر. عاطفه. واحساسات درونی. دور. از. شناسایی. علم. مجازی. است
@sagemanone
@sagemanone 11 жыл бұрын
gha nee mat in Islam = vandalism
@majedebrahimi7856
@majedebrahimi7856 10 жыл бұрын
31:44 boolbool damet garm hahaha...........
@majedebrahimi7856
@majedebrahimi7856 10 жыл бұрын
boolbool damet garm
@azadsarsarfaraz6723
@azadsarsarfaraz6723 10 жыл бұрын
Hallo
@mirwaissadeghi5450
@mirwaissadeghi5450 5 жыл бұрын
بيخيال آقاي مشيري علي خرته😁
@abbasrigi9444
@abbasrigi9444 10 жыл бұрын
Keshvar bedoone mollah mesle digist bedoone namak. Agar mollaha ziad shavand dig ham shur mishavad.
@Don-ee8ls
@Don-ee8ls 10 жыл бұрын
«آخوندها چشم دیدن ایران باستان را ندارند» را هم ببینید. بسیار بسیار شنیدنی است.
@shahryarshekari2475
@shahryarshekari2475 11 ай бұрын
ایران بستان بهتره
@TheSouthshark
@TheSouthshark 10 жыл бұрын
dine islam az soorakh shoorooe mishe be soorakh ham khatm misheh. soorakhe mostaraah.
@Persianempire01
@Persianempire01 10 жыл бұрын
I like Mr Moshiri and no doubt he is in love with Iran.But are you talking on Iranians people?just talk for yourself
@kasra20giv1
@kasra20giv1 10 жыл бұрын
مثلاً کدام درست را با کدام غلط مخلوط کرده؟
@armank5710
@armank5710 11 жыл бұрын
droud be ostad gerami. naze nafese garmet.
@amirgholami6928
@amirgholami6928 Ай бұрын
نایس انگیزه همشون اقتصاد و پول و وندالیزم و دز.. بوده رو خوب اومدی
@amirgholami6928
@amirgholami6928 Ай бұрын
خخخ انگیزه جنگ و خوب شناختی خخخخ
@amirgholami6928
@amirgholami6928 Ай бұрын
در اینکه در روش های ایمانی , احساس نیست , خوب اومدی
@amirgholami6928
@amirgholami6928 12 күн бұрын
بنظرم با متعصب دینی , که حجابهای غرور و حسادت و ... باشه , بهیچعنوان نمیتوان حرف عشق و احساس زد , چون این فرد همه چیز و در خرافات و مغالطات و آسمانها میخواد پیدا کنه و هیچ راهی بعشق ندارن
@DariushUK7
@DariushUK7 10 жыл бұрын
اما در مکتب مشیری عاطفه انسانی وجود دارد۰
@user-pq2co5ef9r
@user-pq2co5ef9r 10 жыл бұрын
آقای محترم روزه را بجا می آورند و نمی خوانند -شعر حافظ به این موضوع اشارت دارد که با عشق واقعی به حضرت حق که راه این عشق ورزیه خداوند را آدمی می تواند در ادیان مختلف از پیامبران و بزرگان آن دین و در اسلام از وجود نازنین پیامبر و مناجاتهای زیبا پیامبر با خداوند و وجودعزیزعلی بن ابیطالب و بقیه ائمهاطهار تا حضرت مهدی ارواحناله الفداء میتوانیم بیاموزیم لطفا در تعبیر اشعار بزرگانی چون حافظ دقت کنید و جفنگیات به آنها نگویید شاید یک عده بیسواد حرفهای تورا بپذیرند ولی آدمهای باسواد نمیپذیرند دقت کنید
@user-pq2co5ef9r
@user-pq2co5ef9r 10 жыл бұрын
الان مردم خدا را شکر به خوبی معنی نماز را درک می کنند و ملکه ذهنشان هست در اصل بیان جایی برای مثال نیست بسیاری از عرفا اینگونه بودند چرا اینقدر مثال می زنی بله درک قرآن نکنی هرگز حال شما عوض نخواهد شد و مثل کتاب داستان خواهد بود اما وقتی درکش کنی میفهمی که چگونه باید وجودت تغییر کند و حتی چونه در زندگیت روشنی ایجاد میشود -
@user-pq2co5ef9r
@user-pq2co5ef9r 10 жыл бұрын
با سلام - آقای محترم لطفا قبل از آمدن به برنامه تلویزیون کمتر تریاک بکشید - لطفا بگو شما در چه مواردی معرفت دارید که اینطور بیان می کنید اسلام سطحی بود - توجه داشته باشید اگر اسلام سطحی بود حافظ و مولانا و .... هم شاید نامی از آنها بگوش نمیرسید - توجه داشته باشید بواسطه همین اسلام هزیز است که مولانا عطار حافظ راه عرفان را پیدا می کنند و سعی در وصال معشوق می کنند.
@user-pq2co5ef9r
@user-pq2co5ef9r 10 жыл бұрын
تو سطحی هستی یا ملایان و پیش وجدانت قضاوت کن - تو اگر به ادیان توهین نکنی که نمیتونی حرف بزنی چون سواد و شعوری نداری- دقیقا حرفات درسته در مورد ایرانیان درست است و وقتی فهمیدند که ساسانیان چه بلایی به سرشان با دین می آورند به اسلام پناه آوردند- کسی از خوشی به نا خوشی پناه نمی آورد و من خوشحالم که دروازه های ایران به روی سپاه اسلام باز شد که الان من مسلمان و عاشق خدا محمد و علی جانشینان برحق علی مرتضی باشم - الهی شکر که اسلام به ایران اومد
@koroshkeoxer4045
@koroshkeoxer4045 3 жыл бұрын
ریدم توی مغزت جاکش گه نخور بابا عنتر ریدم توی اون مدرکت جاکش اعراب چرا به مملکت ما حمله کردن و کشتن و نابود کردن و بردن زنها و دخترها رو به بردگی بردن بخاطر دین بود بخاطر خدا بود بخاطر نماز بود یا بخاطر مال و زن بود کونکش وطن فروش
@bawydoommimtamees1564
@bawydoommimtamees1564 Жыл бұрын
ایرانیها در برابر عربها ژنرال و لیدرجنگی نداشتند. آنها از اسلام پشتیبانی نکردند.
@user-ni6yy6fl7j
@user-ni6yy6fl7j 2 ай бұрын
هی شاهنامه؛شاهنامه می کنی ؛تاریخ را به تاریخ غربی قمبوز در می کنی !
@user-ni6yy6fl7j
@user-ni6yy6fl7j 2 ай бұрын
صدای گاوم موسیقیه؛این موسیقی تو را به کجا می بره ؟؟؟؟
@azadsarsarfaraz6723
@azadsarsarfaraz6723 10 жыл бұрын
Hallo
Moshiri 061013  آیت‌الله، لقب جعلی
1:09:21
Saeed Karimi
Рет қаралды 25 М.
Moshiri_050415  داستان امّی بودن پیامبر اسلام
1:00:25
Why You Should Always Help Others ❤️
00:40
Alan Chikin Chow
Рет қаралды 124 МЛН
I’m just a kid 🥹🥰 LeoNata family #shorts
00:12
LeoNata Family
Рет қаралды 2,8 МЛН
Moshiri_030413_VOA مغالطه در باره‌ی امامت
1:08:35
Bahram Moshiri 10062017 جاهل مومن
41:26
Bahram Moshiri
Рет қаралды 50 М.
چنبر خرافات و دین الهی
26:58
Bahram Moshiri
Рет қаралды 16 М.
Moshiri_070212  مغالطه اعراب دوران جاهلیت
1:01:23
داستان مریم و مسعود رجوی | انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق
1:38:39