بله متاسفانه هست جادو

@@user-fs6ov7pz5c برادر این های که شما دیدی یا مریض های روانی یا مشگله مغزی دارن اصلا جن اگه وجود داشته باشه تو نمیتونی ببینی یا بشنویش چون تو یه (بوعد) دیگه هستن

@@user-fs6ov7pz5c حالت خوب نیستا اسکیزوفرنی

@@elaheahmadi4546 فیلم زیاد دیده احتمالا بندخدا😬😬🤣🤣🤣🤣

@@elaheahmadi4546 مطمئن هستم حالش خیلی خوبه و هیچ مشکلی نداره.پسر خاله من مهندس می باشد هیچ مشکلی نداره ولی چیزی که دید تقریباً ۹ ثانیه فیلمش را گرفت( البته بیشتر بود ولی تا موبایلش را در آورد وقت برد) و ادعای ایشان را ثابت میکند.آیا ایشان هم کریسفرنی یا همان بیماری روانی دارد؟جواب خیر برای اینکه فیلمش را گرفت .لطفا به مردم اهانت نکنید.موفق باشید.

منم زیر اکثر پست ها همین خواهش رو ازشون میکنم. فکر میکردم فقط منم که پرونده های خارجی واسم جذاب تر و پر هیجان تر هستن، ولی دیدم شما هم کامنت گذاشتین کاش علی آقا کامنت ماها رو هم بخونن

@@mahsa.shirazi قتل های ایرانی موضوعات مشابه دارن و اصلا هیجان نداره من معمولا قتل های ایرانی رو نمیببینم

🤣 🇩🇪

کشورهای اروپایی و غربی همه در فقر و بدبختی و نا امنی و فضاحت بسر میبرند! حق داری بترسی! 😁

بله درست مثل من.قرار بود برای آموزش سیاه قلم به منزل یک استاد خانم برم که راننده ی تبسی بود و ازم خواست بهش هنرجو معرفی کنم ولی قبدشو زدم ‏‪2:51‬‏

اى بابا خانوم ول كنيد ترس چيه منم تنهام ترس نداره جانم☺️

منم تنهام می ترسم بخوابم ای بابااااا گرفتاری شدیم از دست این آقای قهرمانی به خدا😂😂😂😂😂

مرسی از توجهتون 👍👍👍 به نکات ریز

انسان خداباور انسان سالمی نیست

@@azadirani8567 منظور انسان خدا باور یعتی اعتقاد به انسانیت احترام به حقوق دیگران

آقا باقر سلام . سحر و جادو صد در صد وجود داره . میخام یه تجربه تلخ و وحشتناک از خودم برای شما بگم . در دوره دبیرستان ، یه هم نیمکتی داشتم که خونه شون چند کوچه با ما فاصله داشت . با هم با سرویس مدرسه به خونه برمی گشتیم. دوستی من باهاش در همین حد بود . آخرهای اردیبهشت بود . یه بار تو دبیرستان ، اسم مادر منو پرسید . من ساده و احمق اسم مادرم را گفتم . اون هم گفت اسم مادرش مثلا یه اسمی گفت . دو سه روز بعد به من گفت بیا دم خونه مون با هم حرف بزنیم . من برای اولین بار رفتم دم خونه شون . هوا گرم بود . گفتم علی آب یخ بیار که از تشنگی مردم . هنوز موبایل اختراع نشده بود. دیدم نزدیک ۱۵ دقیقه ( یه ربع) طول کشید . وقتی اومد گفتم چقدر طول دادی؟ گفت داییم زنگ زده بود داشتم باهاش حرف میزدم . من آب را خوردم .پ نیم ساعت با هم کپ زدیم و اومدم خونه . بعد از یک ساعت که از زمان آب خوردن من گذشته بود ، احساس عجیبی بهم دست داد. من از اون لحظه وابسته عاطفی به این بیناموس شدم .غیر از تو دبیرستان که هم رو می دیدیم، روزی دو سه بار میرفتم دم خونه این بیشرف . یه بار گفت من یک هفته نیستم و میرم خونه داییم . هیچ وقت یادم نمیره . تو حیاط خونه مون چند تا درخت بود و من میرفتم زیر درخت زار زار گریه میکردم . مادرم میگفت چته؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! میگفتم دلم برای علیرضا تنگ شده . من از درس و زندگی افتادم . تعطیلات تابستون شد و من رفتم پیش پدربزرگم تو همدان . پدربزرگم دعا نویس قهاری بود که خیلی از مردم همدان میشناختنش . یه گوشه کز کرده بودم و تو فکر رفته بودم. پدر بزرگم گفت چی شده ؟ گفتم بابا بزرگ یه دوست دارم که بد طور بهش وابسته شدم ‌ و از درس و زندگی افتادم. گفت نوه عزیزم ازت دستش مواد غذایی گرفتی؟ گفتم نه . یهو یادم اومد که برای اولین بار ، آب خوردم . ماجرا را برای تعریف کردم که چقدر آب خوردن رو طول داد که بیاره . پدربزرگم گفت ، تو آب خوردن جادو انداخته و برا همین اینقدر طول کشید که آب یخ برات بیاره . گفت به اسم دخترم ( مادر من ) برات طلسم و جادو کرده .یادم افتاد که تو مدرسه اسم مادرم را از من پرسید . به پدر بزرگم گفتم که اسم مادرم رو تو مدرسه از من پرسید . پدر بزرگم گفت اصلا نگران نباش . من این سحر و جادو را باطل میکنم . کتاب دعا را باز کرد و یه دعا نوشت .بعد دعا را که تو کاغذ نوشته بود چند تا کرد و دورش را با نخ قرقره زیاد پیچید و گفت اصلا به هیچ وجه دعا را باز نمیکنی

میری روی سکوی خونه ( خونه ما ویلایی بود و یه سکو داشت) که از زمین بلند تره ، پشتت رو به خونه طرف میکنی یه بسم الله الرحمن الرحیم میگی و دعا را تو یه کاسه آب کامل فرو میکنی و دعا را باز نمیکنی و تو باغچه پرت میکنی و آب کاسه را به پشت سرت با قدرت می ریزی و پخش میکنی . من این دستور العمل را انجام دادم و آب را به پشت سرم بطرف خونه بیناموس ریختم. همون لحظه انگار از غل و زنجیر آزاد شدم و این حس دلنشین را تا آخر عمر فراموش نمیکنم . خدا را شاهد و گواه میگیریم که فرداش که این بیناموس را تو بیرون دیدمش، جواب سلامشو زورکی دادم . اگه جسارت نباشه میخام شما و هر کسی که این کامنت را میبینه ، چند تا راهنمایی کنم . ۱. با هر کس و ناکس دوستی نکنید و به حریم خونه راه ندید. ۲. از اصفهانی جماعت دوری کنید . اصفهانی جماعت بیشتر از بقیه مردم ایران ، تو کار سحر و جادو و طلسم هستن . این ننه جنده هم اصفهانی بود و خیلی افراد را هم بعدها دیدم که از اصفهانی ضربه خوردن و سحر و جادو شدن . ۳۰ . سعی کنید اسم مادرتون را به هر کسی نگید . چون از روی اسم مادر ، طلسم و سحر و جادو را می نویسن. مثلا یکی اسم مادرش مریم هست . و اسم خودش جواد . طلسم و جادو را اینطور می نویسن. این طلسم برای جواد زائیده مریم . ۴ . سعی کنید از دست آدم ناشناس و در و همسایه و غریبه ، خوردنی نگیرید . مثلا همسایه به بهانه نذری ، تو غذای نذری طلسم و سحر و جادو میکنه و بقول معروف چیز خور میکنه شما را. ۵. طلسم و جادو بیشتر از راه خوردنی اثر داره تقریبا تو ۹۰ ٪ درصد موارد . موفق و پیروز باشید . اگه سوال راجع به سحر و جادو داشتید من در خدمت شما هستم و اون چیزی که از خدا بیامرز پدر بزرگم یاد گرفتم را صادقانه در اختیار شما میزارم . در پناه خدای بزرگ و بی همتا باشید . وقت خوش

@@user-ej7cl1xe1k سلام منم حدود چند سال پیش یه دوست مجازی داشتم که میگفت بلده با قرآن پیشگویی کنه وطالع بینی کنه دقیقا هم اسم خودم و پدرو مادرم رو پرسید من احمق هم اولش دو دل بودم که شاید رمال باشه ولی بعد اعتماد کردم بهش گفتم گفت منتظر بمون بعد یکی دو ساعت خبرت میکنم بعد دو ساعت اومد زنگ زد یه چیزایی درمورد ازدواجم و اینکه یه فرد بلند قامت چشم و ابرو مشکی به زندگیت حسادت میکنه و سعی میکنه زندگی مشترکتو بهم بزنه میگفت و اینکه مشکلات مالی دارین و حل میشه در آینده وماه تولد و رنگ و یسری چیزای دیگه میگفت و در آخر گفت همیشه با خودت دعای حزر چهارده امام معصوم و دعای چهل کلید حضرت فاطمه زهرا(اگه اسماشونو درست گفته باشم) داشته باش برای یه دوست دیگم هم فال قرآنی گفت (البته اون نمیگفت فاله میگفت علم نمیدونم چی چی بود که امام علی اونو بلده منم اون موقع کم سن تر بودم قضیه مال حدود ۴ سال پیشه) دوستم دختره ۲۴ سالشه و مجرد به اونم مشخصات کسی رو داد که میگفت دم طلوع صبح جمعه جادوش کرده و بختشو بسته و دوستم میگفت مشخصات اون کسی رو که بهم داد خیلی شبیه مشخصات مادر نامزد ثابقم بود که باهاش به هم زدم خلاصه به اونم گفت یه کتاب مفاتیح کوچیک همیشه از گردنت آویزون کن محافظته من از کنجکاوی ازش پرسیدم که دعانویسه؟؟ولییی خیلی تاکید میکرد که اصلا دعانویس نیست و بیشتر به قرآن و دعاها و عاشق اهل بیته الان که گفتی از اصفهانی جماعت دور باشید منم بعد ۴ سال یاد اون طرف افتادم که دقیقا اصفهانیه و شک به دلم افتاد که نکنه رمال باشه ..چجوری بفهمیم جادو شدیم؟؟؟ممکنه دعایی بعد ۴ سال باطل نشه اصلا؟؟

@@user-ej7cl1xe1k دقیقا انگار مهره مار داشت و چرب زبون بود ..و خودشو مودب نشون میداد و مثلا اصلا اهل دختربازی نیست و خیلی مذهبی و اهل بیت هست اما دخترا توی مجازی دورش بودن همیشه و هر مدت با یکی گرم میگرفت و بقیه دخترا حسادتشون گل میکرد و این خودش رو مظلوم جلوه میداد من خودم هم فکر میکردم که اصلا اهل دختربازی و اینکارا نیست ولی دایرکتاشو با یکی از دخترا دیدم و فهمیدم که اونجوری که خودشو جلوه میداد نیست و خیلی آب زیر کاهه