No video

رابطه جنسی با تهدید اسیدپاشی| با زور کلی ازم فیلم سیاه گرفته بود!! | پرونده جنایی ایرانی

  Рет қаралды 3,029

JenayiGRAM

JenayiGRAM

Күн бұрын

رابطه جنسی با تهدید اسیدپاشی| با زور کلی ازم فیلم سیاه گرفته بود!! | پرونده جنایی ایرانی
اواخره اسفند ماهه ساله ۱۴۰۰ ریحانه ی ۳۱ ساله خودشو به یکی از کلانتریایه تهران رسوندو پرده از جنایتی سیاه برداشت
ریحانه میگفت مدتیه که با تهدید مورده تجاوز قرار گرفته و فرده متجاوز با فیلمایه سیاهی که ازش گرفته روز به روز فشاره بیشتری بهش میاره
بعده این گفته هایه ریحانه خیلی سریع
پرونده ی اولیه ای راجبه این موضوع تشکیل شدو
ریحانه برایه پیگیریه پرونده راهیه اداره ی آگاهی شد
طولی نکشید که ریحانه خودشو به یکی از اداراته آگاهیه تهران رسوندو پیشه رویه یکی از افسرایه اداره ی آگاهی قرار گرفت
ریحانه شروع به صحبت کردو زندگیه سختشو برایه این افسره شرح داد
ریحانه میگفت
من ۳۱ سالمه
هنوز ۲۰ سالم نشده بود که پدرمو از دست دادم
من به همراهه خونوادم
توو یکی از شهرایه نزدیکه تهران زندگی میکردیم
این شهر چون کوچیک بود جایه هیچ پیشرفتی نداشت
با فوته پدرم به من یه مقدار ارثیه رسیدو با همون ارثیه راهیه تهران شدم تا یه زندگیه جدید برایه خودم شروع کنم
یه خونه اجاره کردمو
یواش یواش وسایله خونه گرفتم
یکی دو ماهی که گذشت یه کاره خوبم پیدا کردمو توو یه شرکت کارمند شدم
با شروعه کارم
یواش یواش اوضاعم بهتر شد
شرکتی که کار میکردم
خیلی به کارمندا میرسیدو خیلی تسهیلات داشت
یه وام گرفتمو وسایله خونمو تکیمل کردم
زندگیم خیلی خوب شده بود
تنها چیزی که اذیتم میکرد
نداشتنه دوستو رفیقو آشنا بود توو این شهر
من از بچگب عادت داشتم خیلی به خودم میرسیدم
تهرانم که اومده بودم
برایه کارایه مختلف میرفتم ارایشگاه
به خاطره رفتو آمده زیادم به آرایشگاه
با آرایشگرم حسابی دوست شده بودم
تا جایی که شده بود تنها دوستم
مواقعی که وقته ازاد داشتیم باهم هماهنگ میکردیمو میرفتیم بیرون
تا اینکه صدف بهم گفت تولده یکی از دوستاشه
میگفت منم همراهش برم
منم از خدا خواسته سریع قبول کردم
اونروز مسیره زندگیه من به کل عوض شد
تویه این مهمونی
من با یه پسر به اسمه ارمان دوست شدم
به نظر خیلی پسره موقرو قابله احترامی میومد
اونشب جذبه رفتاره سنگینش شده بودم
واسه همین بینمون شماره ردو بدل شدو رابطمون شروع شد
از بعده اونشب مدام با آرمان تماسه تلفنی داشتیم
تا اینکه از چن روز بعدش
قرارایه حضوریمونم شروع شد
خیلی رفتارو حرکاتشو دوست داشتم
واسه همین روز به روز بیشتر شیفتش میشدم
تمامه اوقاته بیکاریمو صرفه آرمان میکردم
آرمان یه سال از من بزرگتر بود
۳و۴ ماهی با آرمان دوست بودم تا اینکه بهم پیشنهاده ازدواج داد
با اینکه خیلی دوسش داشتمو ازش خوشم میومد
بهش گفتم باید یه مقدار دیگه زمان بگذره تا بتونم تصمیمه درست بگیرم
آرمانم دیگه فشاری بهم نیاوردو گفت هر موقع خودت دوست داشتی راجبش بیشتر صحبت میکنیم
من دیگه روی ابرا بودم
خیلی خوشحال بودم از داشتنه آرمان
انقد رابطمون صمیمی شد که دیگه آرمان بعضی شبا میومد خونمون میموند
به خواسته خودمون باهم رابطه ی جنسیم داشتیم
چون تویه ذهنم میدونستم که ته رابطمون به ازدواج ختم میشه
آرمان تمامه خصوصیاتی که من دوست داشتمو داشت
منو آرمان باهم توو مهمونیایه مختلف شرکت میکردیم
توو همه ی جمعایه دوستانشونم منو میبرد
حتی منم بعضی وقتا دوستاشو با دوست دختراشونو دعوت میکردم خونم
اینجوری شد که با دوست دختره یکی از دوستاش خیلی صمیمی شدم
نگار دوست دختره دوستش بود
به شب که دوره هم بودیم طبقه معمول مست بودیم
نگار بهم گفت آرمان سابقه داره
احساس کردم از دهنش پرید
پیگیر شدم ولی هیچی دیگه اونشب نگف نگار
حرفش بدجوری اذیتم کرد
فردایه اونروز
افتادم دنباله این موضوع که ببینم حرفش درست بوده یا نه
به چنتا از دوستایه مشترکمون زنگ زدم
با کلی اصرارو خواهش شروع به حرف زدن کردن
تازه اونجا بود که فهمیدم آرمان
یکی از افراده شروره محلشونه و چندین بارم تاحالا به خاطره جرمایه مختلف افتاده زندان
قصره رویاهایی که واسه خودم ساخته بودم
خراب شد روو سرم
انگار یه سطل آبه یخ ریختن روو سرم
دیگه از آرمان سرد شدم
نمیتونستم زندگیمو با یه شخصی که انقد شروره ادامه بدم
دیگه جوابه تماسایه آرمانو نمیدادم
آرمان ازین مسئله خیلی کفری شده بود
واسه همین راه افتاد اومد جلویه محله کارم
وقتی تعطیل شدیم بینه راه به زور سواره ماشینش شدم
توو کله مسیر تا خونه
داشت باهام حرف میزد
ولی من یک کلمم جوابشو نمیدادم
بلخره رسیدیم جلویه دره خونه
داشت پارک میکرد که بیاد بالا
بهش گفتم دیگه حق نداری بیای خونه ی من
تو به من دروغ گفتی
تو یه آدمه سابقه دارو شروری
وقتی اینارو شنید یهو جا خورد
پیگیر شد که ببینه کی به من این چیزارو گفته
بهش گفتم فرقی نداره کی گفته
مهم اینه تو شخصیته واقعیتو به من نشون ندادی
بعدشم از ماشینش پیاده شدمو رفتم تویه خونه
چن دیقه بعد دیدم
پشته هم داره زنگه خونه رو میزنه
مجبور بودم باز کنم تا بیشتر ازین آبرو ریزی نکرده
وقتی اومد تویه خونه
میگفت دسته تو نیست که یهویی رابطه رو تموم کنی
رابطمون وقتی تموم میشه که من بگم
ازین حرفش جا خوردم
داشتم خودمو آماده میکردم تا بهش جواب بدم که یهو گفت
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل

Пікірлер: 42
@user-vh1in9mr3s
@user-vh1in9mr3s Ай бұрын
ممنون عمو جنایی گرام 🙏🙏🙏🙏
@jenayigram
@jenayigram 15 күн бұрын
ممنون از همراهی شما🙏🏻❤️
@user-tk1vp3sd8v
@user-tk1vp3sd8v Ай бұрын
ممنون از راوی محترم چقدر وحشتناک بود نباید ندیده و نشناخته به کسی اعتماد کرد
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
ممنون از همراهی شما علی جان بله متاسفانه😞
@pinkboy.666
@pinkboy.666 Ай бұрын
ازشماسپاسگذارم🙏👍🌹عالی بود💙💙💙💙
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
ممنون از همراهی و لطف و محبت شما 🙏🏻❤️
@GheseyeEshgheMaraal
@GheseyeEshgheMaraal Ай бұрын
چرا حکم اعدام لغو شد؟؟ آهان چون خودشون اینکاره آن. همه متجاوز گر! والله!
@AlirezaSalehi-yf3ik
@AlirezaSalehi-yf3ik Ай бұрын
خیلی خیلی عالی بود ❤❤❤
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
ممنون از شما علیرضا جان 🙏🏻❤️
@user-ul2fc2bd9w
@user-ul2fc2bd9w Ай бұрын
درود بر شما جنابی گرام عزیز خوش اومدی❤❤❤❤
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
سلام ممنون از لطف و همراهی شما🙏🏻❤️
@fatemeazimi2364
@fatemeazimi2364 Ай бұрын
😢😢😢
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
😞🙏🏻
@PariyaDoroudi
@PariyaDoroudi Ай бұрын
❤❤❤🎉
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
❤️❤️
@pinkboy.666
@pinkboy.666 Ай бұрын
It was very upsetAnnoying😢😓😰
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
😞
@maryamghorbani1526
@maryamghorbani1526 Ай бұрын
چقد بعضیا زود بند رو آب میدن وجنبه موقعیتی زگرو که داخلش هستن رو ندارن وقدر نمیدونن
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
😞
@NgGol-px2pr
@NgGol-px2pr Ай бұрын
❤❤❤🎉🎉🎉لايک
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
سپاس🙏🏻❤️
@user-xi5tj1qy2o
@user-xi5tj1qy2o Ай бұрын
عالی بود ❤
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
🙏🏻❤️ممنون از شما
@user-bk5jk5np8s
@user-bk5jk5np8s Ай бұрын
حالا میگن روابط باید باز باشه و سنتی نباید فکر و زندگی کنی ولی با این اتفاقات وحشتناک که هر روز هم زیاد و زیادتر میشه ادم به این نتیجه میرسه بهتر همینه که ادم سنتی زندگی کنه و در ازدواج هم با تحقیقات میشه به نتیجه خوب رسید
@ParvaneGh.1343
@ParvaneGh.1343 Ай бұрын
نیاید ریحانه بترسه و خونشو عوض کنه و حتی از دوستان‌مشترکشون فاصله بگیره این آدم سمیه😢😢
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
😞
@user-fy7iw7lw8b
@user-fy7iw7lw8b Ай бұрын
آخه چرا چرا باید به این راحتی گول بخورید؟؟؟!!!!😢😢😢
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
متاسفانه😞
@user-jt4el4ge9p
@user-jt4el4ge9p Ай бұрын
میشه لطف کنید وپرونده هایی که به سرانجام رسیده رو بگید چون اونایی که به سرانجام نرسیده آدم رو تو خماری میزاره واعصاب آدم درگیر میشه که آخرش چی شدش
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
تا جایی که بتونیم چشم🙏🏻
@user-xh5wx1tq6u
@user-xh5wx1tq6u Ай бұрын
عذر خواهی منظورتون از فشارو هر روز بیشتر میکنه یعنی چی؟
@sonya7360
@sonya7360 Ай бұрын
يعني خواسته هاي بيشتري ميخواد
@jenayigram
@jenayigram 14 күн бұрын
یعنی درخواست های بیشتر میکنه
@user-ul2fc2bd9w
@user-ul2fc2bd9w Ай бұрын
وقتی به هر ننه قمری اجازه میدیم وارد زندگیمون بشه بیشتر از اینم توقعی نیست .بدون تحقیق با هیچکس وارد رفاقت دوستی و رابطه نشین
WILL IT BURST?
00:31
Natan por Aí
Рет қаралды 28 МЛН
Glow Stick Secret Pt.4 😱 #shorts
00:35
Mr DegrEE
Рет қаралды 8 МЛН
Running With Bigger And Bigger Feastables
00:17
MrBeast
Рет қаралды 164 МЛН
EP 108 - DiroDi | دوچرخه الکتریکی
2:34:12
طبقه ۱۶
Рет қаралды 96 М.