اسرار جنایات تلخی که قاتل با بی رحمی تمام جان مقتولان را گرفت
پرونده اول:
ساعت 3 بامداد 6 آبان سال 98 یکی از اهالی محله کوچصفهان رشت با پلیس تماس گرفت که یه جوون توی خیابون داره گریه و دادو بیداد میکنه
اولش فک میکردن این پسر حالت عادی نداره
ولی وقتی پلیس به اونجا رسید متوجه شد که قضیه جدیه و اعضای خونوادش توی خونه به قتل رسیدن
به سرعت به اکیپ جنایی و پزشکی قانونی اعلام شدو وارد خونه شدن
توی حیاط بزرگ خونه 2 تا خونه مشخص بود
یه خونه ویلایی قدیمی و یهخونه 2 طبقه که تازه ساخته شده بود
وقتی پلیس وارد خونه نوساز شدن
با جسد یه زن و دوتا دختر نوجوون مواجه شدن
جسد زن توی هال و جسد یکی از دخترا توی اتاق خواب و اون یکی دختر توی آشپزخونه افتاده بود
هر سه نفر باضربه های زیاد چاقو به قتل رسیده بودن
توی خونه ام کاملا به هم ریخته بودو وسایل کل کمدا ریخته بود بیرون
توی نگاه اول به نظر میرسید که خونه هدف سرقت قرار گرفته
بعد بررسیه خونه نوساز مامورای پلیس وارد خونه قدیمی ساز شدن
توی اونجام با جسد دو تامرد مواجه شدن که یکی توی هال و اون یکی توی اتاق خواب افتاده بود
این دو نفرم با ضربه های زیاد چاقو کشته شده بود
اکیپ تشخیص هویت توی صحنه قتل متوجه میشه که از 5 جسد پیدا شده 4 نفر اعضای یه خونواده بودنو نفر پنجم دوست دختر خونواده بوده که اونشب مهمون این خونواده بوده
پرونده دوم:
کامران مثل هرروز برای تفریح و خوش گذرونی از خونه رفت بیرونو به پدر و مادرش گفت زود بر میگرده
تا آخر شب هیچ خبری از کامران نشد و هرچی بهش زنگ میزدن گوشیش خاموش بود
خونوادش که خیلی نگران شده بودن میرن اداره پلیس و خبر گم شدنشو به پلیس میدن
بعد اینکه به پلیس خبر میدنو توی راه خونه بودن گوشیه پدر کامران زنگ میخوره و یه خانوم میانسال پشت خط به بابای کامران میگه کامران پیش ماسوو باید 500 میلیون واسمون پول جور کنی
اون خانوم پشت تلفن تهدید کرد که اگه به پلیس چیزی بگین قطعا کامرانو میکشیم و گوشیو قطع میکنه
پدر کامران که دودل شده بود که به پلیس بگه یا نگه یکی دو روزی سعی کرد وقت تلف کنه تا شاید بتونه کاری بکنه
پرونده سوم:
...
پرونده چهارم:
صب روز 20 خرداد سال 1400 خبر حمله ی یه مرد موتور سوار با چاقو به یه زنو شوهر جوونو مجروح کردنشون توی بلوار رستمی مشهد به پلیس 110 و اورژانس اعلام شد
ولی زمانی که اورژانس به اونجا رسید مرد جوون جونشو از دست داده بود
تیم جنایی سریع خودشو به اونجا رسوندو شروع به بررسیه صحنه کرد
توی قدم اول فاطمه همسر مقتول توی صحنه جنایت توسط تیم جنایی مورد تحقیق قرار گرفت
فاطمه در حالی که داشت به شدت گریه میکرد گفت ما داشتیم پیاده روی میکردیم که یه موتوری مزاحممون شدو به من متلک گفت
بعدشم رضا شوهرم باهاش درگیری لفظی پیدا کردو موتور سوار از موتورش پیاده شدو با چاقو به همسرم حمله کرد
بازپرس توی همون برخورد اول چنتا تناقض توی حرفای فاطمه پیدا کرد و بهش مشکوک شد
برای همین تصمیم گرفتن نامحسوس زیر نظر بگیرنشو خط تلفنشو بررسی کنن
فردای او روز پلیس به ارتباط سیاه فاطمه با مردی به اسم مجید پی میبره وسریع دستور بازداشت فاطمه رو صادر میکنه
وقتی این زن به اداره آگاهی رسید بدون هیچ مقاومتی داستان این جنایت وحشتناکو با همدستی مجید برای پلیس تعریف میکنه
پلیسم مجیدو درست زمانی که یه دسته گل خریده بود داشت میرفت مجلس ختم مقتول دستگیر کرد و به اداره آگاهی آورد
مجید اولش خودشو از همه چی بی اطلاع نشون داد
ولی وقتی پرینت تماسا و پیامایی که با فاطمه ردو بدل کرده بودو دید دیگه نتونست زیرش بزنه و مجبور شد به همه چی اعتراف کنه
بعد اعتراف مجید و فاطمه پلیس برای کامل شدن پرونده جفتشونو برای بازسازی صحنه جنایت به بلوار رستمی برد
اونجا بازپرس پرونده از فاطمه خواست که شروع کنه و از اول همه چیو توضیح بده
فاطمه گفت
من زندگیه خوبی داشتمو از همسرمم راضی بودم
ولی از وقتی مجید وارد زندگیه ما شد زندگیه من سیاه شد
مجید وقت و بی وقت به من ابراز علاقه میکرد و من هرچقد سعی میکردم ازش دوری کنم فایده نداشت
کار به جایی رسید که تهدیدای مجید شروع شد
من همسرمو دوست داشتمو اصلا نمیخواستم ازش جدا شم
این جریانا ادامه داشت تا اینکه بلخره منم بهش علاقه مند شدم
یه روز مجید گف من یه نقشه دارم که از شر شوهرت خلاص شیمو توام لازم نیس کاری کنی
من درست نمیدونستم میخواد چیکار کنه ولی سر بسته بهم گفته بود که میخواد بکشتش
مجید با همسرم دوست بودو باهاش رفتو آمد داشت
تا اون روز من جلوی خواسته ها و نقشه های مجید وایساده بودم ولی اونروز دیگه نتونستم مقاومت کنمو ازم خواست همسرم رضا رو بکشونم بلوار رستمی
با اصرارای مجید قبول کردم
رضا از وقتی کرونا گرفته بود دارو مصرف میکردو خیلی میزون نبود
چند وقتیم بود که باهم صبا میرفتیم پیاده روی
اون شب رضا خوابش نمیبرد و تا دیروقت داشت با بچه ها بازی میکرد و ازینکه خوابش نمیبرد کلافه بود
بهش گفتم یه قرص خواب بخور شاید تونستی بخوابیو رفتم خوابیدم
رضا ولی قرص خوابو نخورده بود تا نزدیکه صب
نزدیک صب وقتی دیگه دیده بود هیچجوره خوابش نمیبره دوتا
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل