« در جهانی که خدا نباشد همه چیز مجاز است » .....مگر هرچه را هر متوهم و دیوانه ای گفت را طوطی وار یا میمون وار باید تقلید کرد ......فرض کنیم هرکاری مجاز باشد انگاه « چه وضعیتی برای زندگی ادمی پیش خواهد امد » ....اگر امروزه درگیرش نبودیم شاید بسی سخت بود قانع کردن اینکه « واقعا چی میشد وقتی همه چیز مجاز باشد » ....ولی اتفاقا یا باید بگوییم چه زیبا این « گفته » تخقق یافته و ادمی توهم نموده « خدا وجود ندارد و همه چیز مجاز است » و نتیجه ان « وضعیت کنونی و شرایط کنونی اسف بار و خطرناک و ناامنی است که بشر با دست خود و اعمال و رفتار خود خود را با ملاک منافع حدااکثری در این شرایط اسفار و خطرناک و ناارام و ناامن قرار داده و بسوی طعمه شدن توسط هیولای اعمال زیانبارش که تحمل رنج و تعب سوختن در اتش بمبهای انمی است که از سالها قبل ساخته و پرداخته و هر روز هم هکدیگر را تهدید به استفاده ار ان میکنند تا تخت شرایطی خارج از اراده در دهان این هیولا زنده زنده بلعدیده شوند و عذاب بکشند تا یاد بگیرد « یگانه حقیفت جهان وجودی » 😢بی نیاز از ماست و ما « نیازمند هدایت و بازیابی وضعیت خاص حقیقت روح خود هستیم که خود باید مسوولانه انرا بازیابی کنیم » « و در عمل با آگاهی به نتایج عینی آن در همین دنیا یا برگشت تبعات اعمال بخود ما در همین دنیا » نهایت دقت را در رعایت و اعمال آن نماییم لذا با آگاهی به برگشت اعمال بخود در همین دنیا « جدای از موضوع خدا » فقط در یک حالت احمقانه میتوان گفت که « همه چیز مجاز است »
@user-ge3zp6jo5x18 күн бұрын
« ماهیت » چگونه میتواند و امکان دارد که جدای از « وجود » باشد که بگوییم « وجود مقدم بر ماهیت » است یعنی « ماهیت ؛ عدم است » ......عدم به وجود بدل نمیشود و عدم نیز به وجود تبدیل نمیشود این یک قاعده « ثابت شده » میباشد ....ماهیت هم « وضعیتی از وجود » می باشد وجود را از ماهیت نمیتوان بنحو منطقی جدا دانست مگر اینکه انرا « حالتی خاص از وجود » بدانیم و این توهم که وجود مقدم بر ماهیت است ناشی از مرتبه ای از عدم کمال اگاهی ما است ....منظور از ماهیت « حالتی خاص از وجودی است » پس روح ادمی در وضعیت خاص وجودی خودش را قرار میدهد و میتواند به وضعیتی خاص از وجود انرا « تعغیر » دهد ...بحث وجود و ماهیت از اساس اشتباه فهمی است و ماهیت جدای از « وجود » نیست بلکه ما بجای اینکه بگوییم « وجود و ماهیت » بگوییم « وضعیتهای متفاوت وجودی » ادمی در یک وضعیت وجودی قرار دارد که میتواندوضعیت وجودی دیگری را « بازیابی » کند که از ان به « ماهیت » تعبیر شده و این « وضعیت وجودی یا ماهیت » همان زیبایی یا درستی یا حقیقت یا وضعیت وجودی « یگانه حقیقت جهان وجودی » است که در عین حال « حقیقت وجودی روح ادمی هم هست » یعنی وضعیتی خاص از وجود که خواسته همه ابناء ادمی نیز هست یعنی « وضعیت وجودی ارامش » که ادمی میتواند انرا « بازیابی » کند و اینکه گفته شود این وضعیت وجودی در جهان وجودی جدای از ادمی « وجود نداشته » و ادمی برای اولین بار انرا خلق میکند « توهمی » بیش نیست ....بلکه بازیابی در مفهوم فوق معنی « خلق » می باشد با این تفاوت بنیادین که « این وضعیت وجودی فراتر از ادمی نیز وجود دارد که ادمی میتواند انرا بازیابی کند که این بازیابی در مفهوم همان خلق کردن می باشد ولی اصل ان جدای از او وجود دارد نه اینکه او انرا فی البداء خلق کرده باشد مثل ساختمانی که نقشه اش را کشیده اند و کسی انرا میسازد و نقشه این وضعیت وجودی را « یگانه حقیقت جهان وجودی رسم کرده است که ادمی مسوولیت بازیابی یا بنحو اغماض تعبیری ساختن یا خلق اترا دارد »
@user-ge3zp6jo5x18 күн бұрын
حقیقت و ارزش و زیبایی و انچه « وضعیت وجودی خاص مورد خواسته روح ادمی » است جدای از ادمی و از ازل وجود داشته و تا ابد لایتغیر است و لازم است بدانیم که « حقیقت روح ادمی هم است » که در ارتباط با « یگانه حقیقت جهان وجودی » است ولی ادمی از این وضعیت خود را دور میکند یعنی از وضعیت وجودی « حقیقت یا درستی یا ارامش » به وضعیت نادرستی و نااارامی خود را سوق میدهد ولی این امکان را دارد که وضعیت مثبت را بازیابی کند و این بازیابی به « خلق » تعبیر میشود و نه اینکه از عدم به وجود بدل شود بلکه تعغیر وصعیت وجودی است
@user-ge3zp6jo5x18 күн бұрын
از کجا مطمینی ؟!! که « خودت تصمیم نگرفته ای ؟ .....با وجود پدیده آلزایمر و فراموشی که آدمی گذشته را به یاد نمیآورد چگونه با اطمینان میتوانی ادعا کنی که « در قبل از تولد وجود نداشتی و خودت تصمیم نگرفتی که در این چرخه تولد و مرگ و تعغیر وضعیت روحی باشی ولی با توجه به ضرورتی گریز ناپذیر آنرا فراموش کرده ایم همانند آنکه حتی آنچه در حالت خواب میبینیم را روز بعدش بیاد نمیآوریم »
@soudabehsalem133320 күн бұрын
سپاس فراوان
@deonizus556221 күн бұрын
با سلام و سپاس فراوان. لطفا اگر می شە دو برنامە یکی در مورد گارگانتوا شاهکار دوران رنسانس فرانسوا رابلە، و دیگری در مورد سرخ و سیاە ستاندال هم برگذار کنید.
@hamidganji324228 күн бұрын
این که ترامپ رو ربط داد به رمان ، واقعا احمقانه و بی ربط بود
@sajadhaghi-gf5ztАй бұрын
ممنون بابت تولید محتوا
@arad9623Ай бұрын
سپاس از شما
@katpat8772Ай бұрын
در مورد فلسفه و حتی روانشناسی همه اقشلر مردم میتوانند فیلسوف باشند ولی همه مردم نمیتواند خلبان و پزشک وارشیتکت باشند انسان تنها با اموزش و تعلیم مگر بحد ازادی حیوان برسد که بتواندمانند حیوان برای ازادی تا حد مرگ مبارزه میکنند وبرده و بنده هیچکس نباشد همانطور که دو نقر پیدا نمیکنید از 7 ملیارد بشر که شبیهه هم باشنداینکه بخواهید تکثر ایجاد کنید کار عبثی است مگر تکثر نسبی باشد نه مطلق سربازانی که از جنگ برمیگردند صورت قبلی خود را از دست داده اند کاهش پیداکردهاند معلم کارگرو همسر و پدر کاملی نیستپ خانمی مثل انا هارنت که رنجها و شکنجه ها و صحنه های شوک اوردیده چگونه می تواند فیلسوف متعادلی باشد
@elhamr5987Ай бұрын
سپاس❤️🌸
@user-ye7jn6uz2jАй бұрын
پحچ
@farahrahnama3635Ай бұрын
درود بر شما،این ویدئو چرا صدا نداره ؟
@elhamr5987Ай бұрын
سپاس بی پایان🌷🌷🌷
@elhamr5987Ай бұрын
سپاس🌷🌷🌷
@yousefnadjarzadehАй бұрын
آن چیزی که از دیده ها و شنیده ها در مورد فهم از ارزش میتوان سخن گفت از نگاه من, ارزشی که نتوان با هیچ ابزار قیاسی ، قیاسش کرد فاقد هرگونه ارزشی است. چونکه انسان با آموزش انسان میشود و اولین درس آموزش برای انسان چگونگی فهم قیاس ارزش است. وقتی سخن از وجودی است که موجودیت از بهر آن است پس به یقین آن وجود خود نیز موجود است. آگاهی و ناخود آگاهی و هوشیاری هوشمندانه بشر ناشی از آگاهی و هوشیاری هوشمندانه وجودی است که آن وجود نیز در وجود آگاه و هوشیار هوشمند دیگری غوطهور است. که میتواند پاسخ به سوال فکر چیست و منبع فکر ناشی از کجاست را پاسخ قطعی دهد. مثال: وقتی که در ساعاتی به جز فضای آسمان بی سر و بی انتهای بی نهایتی دیگر هیچ وجودی نبود اما به نوعی همه چیز در درون فکر آگاه و هوشیار وجودی چون آسمان بود اما با این وجود برون آسمان به معنایی مزین نبود ، آسمانی که قادر به شیوه خلقی بود که در آن چهار قاعده بیش نبود. قاعده اول معنی معنایی که بودن را شکل دهد. که ما آن را قانون تفکر به آفرینش فهم کردیم. قانون دوم ، قانون چینش بودن ها بود که شکل ساختارگونه داشته باشند. قانون سوم ، قانون جنبش بودن ها بود که به شکل هوشمندانه و با اراده جنبانده جنبش داشته باشد. قانون چهارم ، قانون جهت جنبش بودن ها بود که بودن ها چگونگی اختیاری بر جهت جنبش خود مختار باشند. و در نهایت سیارهای در نگاه به خود که مانند خود آگاه و هوشیار باشد را آفرید و نام آن را هوا نامید، هوایی که قادر بود در درون خود مانند قواعد خالق خود موجودی چون زمین را بیافریند و بعد اولین مخلوقات ناخودآگاه ولی با اندام های هوشمند ی که سبب آگاهی آنان شود ، موجوداتی بودن چون دایناسورها که بستری برای بقای حیات نسل های بعدی موجودات دیگری باشند. تا اینکه زمان حال معاصر ادامه دار قصه هوا و زمین به عنوان وجودهای جاودانه زیست از ابتدای پیدایش تا کنون باشد. حال باید انسان معاصر بداند که میزبان او کیست و لحظه های بقا و فکر خود را برای بودن و نفس کشیدن مدیون چه عنصر وجودی جاودانه زیستی است که حال آن را هر نامی بخواهد صدا زند نام این گونه نگاه دین است نه مذهب. چون از نگاه من مذهب یک امر قرارداد بشری برای آئین بده و بستان در چگونگی شکل بود جهت جنبش برای زیستن است.
@yousefnadjarzadehАй бұрын
What can be said about the understanding of value from what I have seen and heard, from my point of view, a value that cannot be compared with any analogical tool is devoid of any value, because man becomes a man through education, and the first lesson of education for man is how to understand analogies. It is valuable when we are talking about a being whose existence is due to it, then for sure its own existence also exists. Human consciousness and unconsciousness and intelligent alertness result from the awareness and intelligent alertness of an existence that is also immersed in the conscious and alert existence of another intelligent. that can give a definitive answer to the question of what is thought and where is the source of thought, for example: when there was no other existence except for the endless space of the sky, but in a way, everything inside the thought was conscious and alert. It was a being like the sky, but even so, the sky was not decorated in a sense, a sky that was capable of creating in a way that there were no more than four rules. The law of arrangement of entities was to have a structural form. And finally, he created a planet that was conscious and alert like himself and named it air, the air that was able to create a creature like the earth within itself according to the rules of its creator, and then the first creatures that were unconscious but with intelligent organs. which will make them aware that creatures like dinosaurs are a platform for the survival of the next generations of other creatures until the contemporary present continues the story of the air and the earth as the eternal beings of life from the beginning of its creation until now. Who is his host, and what element of eternal life does he owe his moments of survival and thought to exist and breathe, which can be called by whatever name he wants, the name of this kind of view is religion, not religion, because from my point of view, religion is a matter of human contract for Ain Bade and Bestan in how it was formed is the direction of the movement to live.
@elhamr59872 ай бұрын
سپاس بیکران🌷🌷🌷🌷
@davoudsafari71252 ай бұрын
سپاس.
@davoudsafari71252 ай бұрын
زنده باد استاد عالیقدر
@user-tw8mw2zj5v2 ай бұрын
در مورد داستان سیزیف صحبت نکردین
@user-op4lt9cd5u2 ай бұрын
باسلام ،ممنون از ویدیوی خوبتون لطفا بیشتر کتاب اخلاق را شفاف سازی کنید مخصوصا فصل پنجم که در رابطه با عقل و اراده است
@AmirSin-vi2he2 ай бұрын
متاسفانه این بخش هم مانند بخش بخشهای قبل قابل استفاده نیست؟؟؟؟!!!!کیفت بد ضبط صدا
@AmirSin-vi2he2 ай бұрын
متاسفانه کیفت ضبط صدا در بخش ۴،۵،۶ بسیار بد قابل استفاده نیست حیف حیف
@AmirSin-vi2he2 ай бұрын
نکات مهمی نقد های شما مانند آموزش،مسئولیت اجتماعی و درک درست از آزادی ، همدلی،و واژه ها واقعا معرکه است.
@AmirSin-vi2he2 ай бұрын
آقای جهانبیگلو واقعا سپاس فراوان از این همه تلاش دقت و مطالعه که جهت ارتقاء آگاهی ،عقلانی،آزادی که ما ایرانیان نیاز بسیار داریم انجام میدهند. مطالب در مورد هگل، هانا آرنت … ودیگر نگاههای فلسفی …
@elhamr59872 ай бұрын
بسیار ممنون از ساده سازی مطالب 🌷
@keyvan19812 ай бұрын
یه لیوان اب بدین دست اون بدبخت خفه شد انقدر سرفه کرد .بلند شو برو بیرون مشکل سرفتو رفع کن بعد بیا . نمودی بحثو
@keyvan19812 ай бұрын
یه لیوان اب بدین دست اون بدبخت خفه شد انقدر سرفه کرد .بلند شو برو بیرون مشکل سرفتو رفع کن بعد بیا . نمودی بحثو
@elhamr59872 ай бұрын
سپاس🌻🌻
@elhamr59872 ай бұрын
سپاس🌷
@sohrabazadbakht57042 ай бұрын
آقای جهانبگلو گرچه در جاهایی انقلاب ۵۷ و تفکرات انقلابی ۵۷ را به نقد میکشه ولی خودش و عقایدی که نسبت به نظام پادشاهی پهلوی داره نمونه تفکر پنجاه و هفتی هست.تعصبات و کینه و بدبینی و غرور ایشون هیچ وقت نگذاشت درخشندگی و شکوه بی همتای دوره پهلوی در تاریخ ایران را ببینه و درک بکنه
@elhamr59872 ай бұрын
سپاس فراوان🌷🌱
@elhamr59872 ай бұрын
سپاس🌷🌷🌷
@mostafanaderi44272 ай бұрын
سپاس از زحمات شما . با توجه به اهمیت ارسطو و افلاطون به فرموده شما اگر لطف کنید کتاب های این دو فیلسوف را با جزئیات تفسیر و تبین فرمائید. ارادتمندم
@user-nk9ge6uz7h2 ай бұрын
چقدر ضبط پر سر و صدایی 😑 پر از صدای ورق زدن و عطسه و تق تق کردن و اوهوم اوهوم گفتن و صدا صاف کردنه😣
@mohammadmoradi94902 ай бұрын
🙏🙏
@rezafarhad99152 ай бұрын
بالخره سارتر یا سارت و یا سارتا
@mogbaba2 ай бұрын
موضوع انقلاب 57 نه استقلال بود، نه آزادی. موضوع آن سرنگونی سلطنت بود.
@mogbaba2 ай бұрын
با درود دیکتاتور بر اساس یکسری قواعد یا آداب اداره می شود. به عبارت دیگر محدودیتهایی در عملکرد خود دارد. استبداد، ولی قانونی ندارد، حرف مستبد قانون کشور است. بدین ترتیب دیکتاتوری یک پدیده اروپایی است که ما نداشته ایم. سیستم حکومتی ایران استبدادی بوده است.
@surenakhatir24092 ай бұрын
How do you describe the American Indians philosophy that we own nothing but rather have been given a chance to live on earth and are the care takers of earth so the so call ownership of a piece of land makes no sense to them.
@nsam96682 ай бұрын
عالی 🎉
@amirpakdin75632 ай бұрын
برو مو بکار
@mojtabatalaian45283 ай бұрын
جرا مردم روسیه که مسئول روز کار امدن استالین هستید بلافاصله خروشچف را بر سر کار می آورند؟ چرا دیکتاتور خونخوارتری را انتخاب نمی کنند؟
@mazyarhosseyni3 ай бұрын
با توجه به برنامه خوبتون قطعهای که جان کیج ساخت برای پیانو ی بسته نیست! نامش ۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه هست و نوازنده باید ۴:۳۳ انگشتان رو روی کلیدهای پیانو قرار بده و سکوت کنه چون امام قطعه سکوت هست و دو دقیقه نمینشینه و بره! درباره فلاسفه ای که موزیسین نبودن مثل شلین و هگل با وجود احترام زیادی که برای ایشان و شما قائلم، اما ارتباط دادن زوری موسیقی با معماری کاملآ بی معنی و در جهت نوشتن کتاب صورت گرفته،