Рет қаралды 4,026
داستان دیبا...... دختری که به خاطر تلافی بی آبرویی که دختر ارباب به بار آورده بود مجبور به ازدواج با پسر ارباب میشه که بیست سال از خودش بزرگتره و.........
سنگینی سایه جمال رو حس میکردم برگشتم پشت سرم رو دیدم با صورت خیس و چشمانی که از سرخی خون میچکید بالای سرم بود ..............
سلام دوستان گلم، رها. هستم راوی داستان های دلنشین در این کانال هرشب با قسمتی از داستان هایی که براتون در نظر گرفته شده در خدمتتون هستم برای دنبال کردن داستان ها لطفا کانال رو سابسکرایب کنید و برای اطلاع از قسمت جدید داستان ها زنگوله رو بزنید 🥰👇
/ @dastanedelneshin
حمایت شما ویدیوها و داستان های جذاب تر رو به همراه داره✌️🥰
قسمت اول سرگذشت دیبا😊
• داستان دیبا⭐️داستانهای...
قسمت دوم سرگذشت دیبا😊
• سرگذشت دیبا ⭐️داستان ا...
قسمت سوم سرگذشت دیبا😊
youtu.be /df45JuCTgPc
قسمت چهارم سرگذشت دیبا😊
• داستان دیبا⭐️داستانهای...
قسمت پنجم سرگذشت دیبا😊
• داستان واقعی⭐️داستان د...
قسمت ششم سرگذشت دیبا😊
• داستان عاشقانه⭐️سرگذشت...
قسمت هفتم سرگذشت دیبا 😊
• داستان قدیمی⭐️داستان ه...
قسمت هشتم سرگذشت دیبا 😊
• داستان عشق⭐️داستان دیب...
قسمت نهم سرگذشت دیبا😊
• داستان دیبا⭐️داستان قد...
داستان دیبا
گذشت دیبا
داستان واقعی
داستان قدیمی
داستان ایرانی
داستان های سریالی
داستان عاشقانه
داستان عشق و خیانت
#داستان
#داستان_واقعی
#عشق
#داستان_های_فارسی