بھشت برین جایگای استاد اسداللہ حبیب باد ۔آمین

روحت شاد استاد بزرگوار ؛ نبودت ضایعه بزرگ در عرصه هنر وادبیات است

بسیار محظوظ شدم ۔ نسبت بہ بیدل شناخت و آگاھی یافتم ۔ تشکر از زحمات استاد بزرگوار

درود بر استادان زبان و ادبیات فارسی

بسیار یک شرح گران از جناب استاد ،خداوند ایشان را پاداش بزرگ از جانب خود اعطا کند

ممنون استاد گرانقدر ، معلومات نهایت جالب و آموزنده ، روح استاد بزرگوار ما شاد ، یادش گرامی باد !

سپاس و امتنان از به اشتراک گذاری این ویدیو، من به این باورم که نشر وپخش سلوک و اخلاق بزرگان عرفان و تصوف قدمی برای نجات مردم سرزمین ما که گرفتار مشتی تابعین نفس اماره و جاهلین و متحجرین کج اندیش دینی هستند. خداوند منان روح مرحوم مغفور داکتر صاحب حبیب ره شاد و جنت فردوس ره اقامتگاه ابدی شان داشته باشد. از بیان بسیار شیوا شان لذت بردم.

بسیار زیبا استاد

سلام به همه مشتاقان عرفان خداوند زنده داشته باشد شخصیات های مانند این استادان که چقذر مقبول تصوف و عرفان را تشریح میکند امیذ چنین مجالسی هنیشه ذایر شود بااحترام

استاد بزرگوار چه سخنرانیی عالی وعارفانه وقشنگی خداوند. عمر جاویدان با صحت وسلامتی وایمان قویتر. نصیبتان بگرداند خیلی ها تشکر وسپاس بسیار لذت بخش بود برنامه عالی ایکاش وقتش زیادتر میبود 🇦🇫💚🇦🇫

بسیار عالی ممنون از زحمات عزیزان در این عرصه یعنی توصیه عرفان و تصوف

روحت شاد دکتر اسدالله حبیب وغوث زلمی چرا لنگی به سر کرده دیگر لنگی دار نمی بینم

❤❤❤

❤

تشکر از نشر این ویدیو . خیلی استفاده کردم

اقای حبیب سپاس. ای کاش داکتر حبیب این چنین تشریحات را دوام دار در این صفحه بگذارند. حتی اگر تنها اشعار بیدل را بخوانند باز هم خوب میشود. درست خواندن شعر بیدل هم اسان نیست. به موسیقی و تصویر هم نیازی نیست، تنها صدا و دانش شان کافی است

دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم بخت برگردیده برگردد که برگرداندم طالعی دارم ‌که چرخ بی‌مروت همچو شمع شام پیش از دیگر آگه از سحر گرداندم آگهی در کارگاه مخملم خون می‌خورد خواب پا برجاست صد پهلو اگر گرداندم زهره‌ام از نام عشق آبست لیک اقبال شوق می‌تواند کوه یاقوت جگر گرداندم خاک هم‌ گاهی به رنگ صبح‌ گردی می‌کند فقر می‌ترسم به استغنا سپر گرداندم ای قناعت پا به دامن‌ کش‌ که چشم حرص دون کاسه‌ای دارد مبادا دربه‌در گرداندم هم به زیر پایم آب و دانه خرمن می‌کند آنکه بیرون قفس بی‌بال و پر گرداندم شیشه‌ها کردم تهی اما تنک ظرفی بجاست بشکند دل تا خراباتی دگر گرداندم از ضعیفی سوده می‌گردد چو شمع انگشت من گر ورقهای شکست رنگ تر گرداندم چیزی از ایثار می‌خواهم نیاز دوستان تا مبادا این سلام خشک تر گرداندم چون حنا بیدل ز گلزار عدم آورده‌ام رنگ امیدی که پایش گرد سر گرداندم

❤❤❤