هستی عریان : شرح غزل ، سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد ، دیوان حافظ ، غزل ۱۴۳

  Рет қаралды 3,162

Hastiye Oryan

Hastiye Oryan

7 жыл бұрын

شرح غزل ، سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد ، دیوان حافظ ، غزل ۱۴۳
شرح غزلیات دیوان حافظ توسط پیر جان
#پیرجان
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما می‌کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد
این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد
حضرت حافظ ، غزل ۱۴۳
داستان بیژن و منیژه
بفرمود تا داروی هوشبر پرستنده آمیخت با نوش‌ بر
حکیم فردوسی ، شاهنامه ، داستان بیژن و منیژه
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
حضرت حافظ ، غزل ۱
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند
گوییا باور نمی‌دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند
حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند
حضرت حافظ ، غزل ۱۹۹
داد جاروبی به دستم آن نگار
کردم از حیرت سجودی پیش او گفت بی‌ساجد سجودی خوش بیار
باز آن جاروب را ز آتش بسوخت گفت کز آتش تو جاروبی برآر
شرق و مغرب چیست اندر لامکان گلخنی تاریک و حمامی به کار
حضرت مولانا ، دیوان کبیر، غزل ۱۰۹۵
ارّه بر فرقش نهاد و گفت چونی؟ گفت ، بر سر اولاد آدم هر چه آید بگذرد
تماس با ما از طریق ایمیل / Contact us
PR@hastiyeoryan.com
وبسايت ما / Website
www.hastiyeoryan.com
فيسبوک / Facebook
/ hastiye-oryan-41694147...
فيسبوک / Facebook
/ hastiye.oryan
ساند کِلاد ، برای فایل های صوتی / Sound Cloud
/ hastiye-oryan
تلگرام / Telegram
t.me/hastiyeoryan
تلگرام فایل های صوتی / Telegram
t.me/hastiye_oryan
اینستاگرام / Instagram
/ hastiye_oryan

Пікірлер
Sigma Girl Past #funny #sigma #viral
00:20
CRAZY GREAPA
Рет қаралды 34 МЛН
Я нашел кто меня пранкует!
00:51
Аришнев
Рет қаралды 3,9 МЛН
NERF WAR HEAVY: Drone Battle!
00:30
MacDannyGun
Рет қаралды 50 МЛН
Вечный ДВИГАТЕЛЬ!⚙️ #shorts
00:27
Гараж 54
Рет қаралды 14 МЛН
چاپلوس- محرم ۱۴۰۳- شب اول- سید حسن آقامیری
55:22
Hasan Aghamiri | حسن آقامیری
Рет қаралды 29 М.
زمان چیست؟ پرگار
54:00
BBC Persian
Рет қаралды 150 М.
( H. Parham  با صدای  ) داستان کوتاه طلب آمرزش - نوشتۀ صادق هدایت
28:16
Sigma Girl Past #funny #sigma #viral
00:20
CRAZY GREAPA
Рет қаралды 34 МЛН