جزئیات تجاوز هولناک به زن متأهل| وقتی به هوش اومدم کاملا لخت بودمو... | پرونده جنایی ایرانی
۸ اردیبهشته ساله ۱۴۰۲
مریمه ۴۰ ساله
با ظاهری بهم ریخته و پریشون
خودشو به کلانتری رسوند
این زن اصلا حالش خوب نبودو درست نمیتونست حرف بزنه
برایه همین
به کمکه مامورایه زنی که اونجا بود یه مقدار ارومتر شدو بلخره شروع به صحبت کرد
مریم میگفت
امروز برایه گرفتنه پولی که قبلا به مسعود کارگرم قرض داده بودم رفتم پیشش
ولی مسعود مسموم کردو بهم تجاوز کرد
تهدیدمم کرد که اگه به کسی حرفی بزنم
آبرومو میبره
بعده تموم شدنه این گفته هایه اولیه ی مریم
خیلی زود یه پرونده برایه این موضوع تشکیل شدو
مریم به پزشکیه قانونی معرفی شد
مریم خیلی سریع خودشو به پزشکیه قانونی رسوندو مورده معاینه قرار گرفت
پزشکایه این سازمانم
خیلی زود تجاوز به مریمو تایید کردن
به این ترتیب
مریم با برگه ی معاینه ی پزشکیه قانونی
راهیه اداره ی اگاهیه تهران شد
تا رونده رسیدگی به پرونده آغاز بشه
مریم
فردایه اونروز
به اداره ی اگاهی مراجعه کردو پیش رویه یکی از افسرایه اداره ی آگاهی قرا گرفت
مریم میگفت
من متاهلمو یه بچه ی ۵ ساله دارم
همسرم تویه کاره پارچس
خریدو فروشه پارچه میکنه تویه بازاره تهران
خودمم یه کارگاهه خیاطی دارم تویه جنوبه تهران
تویه کارگاهم
یه کارگری داشتم به اسمه مسعود
که اونم متاهل بودو زنو بچه داشت
خیلیم مرده خوبو موجهی به نظر میرسید
حدوده ۶ ماهه پیش بود که دیدم مسعود با یه حالته افسرده اومد سره کار
اولش اصلا محل ندادم
ولی دیدم هی داره تویه کار اشتباه میکنه و کارارو خراب میکنه
دیگه باهاش مشغوله صحبت شدم
مسعود میگفت
خونه ای که داخلش مستاجر بوده
بهش گفته تخلیه کنه
میگفت
ساله پیش من این خونه رو ۱۰۰ میلیون رهن کرده بودم
امسال صاب خونه میگه باید ۲۰۰ میلیون دیگه بذاری رویه پوله پیش
وگرنه باید تخلیه کنی
منم بهش گفتم ندارم
صاب خونم بهم مهلت داده تا خونه رو خالی کنم
یکی دو روز دنباله خونه گشتم همون حوالی
ولی دیدم همه ی خونه ها توو همین رنج قیمته
منم هیچ پس اندازی ندارم که بتونم باهاش خونه ی دیگه ای اجاره کنم
وقتی این حرفایه مسعودو شنیدم
دلم به حالش سوخت
چون زنو بچه دار بودو خودشم خیلی آدمه دلسوزی بود تویه کار
حتی چندین بار زنشم دیده بودم
زنه خیلی خوبو مهربونی داشت
واسه همین با حرفایی که زد
تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم بهش کمک کنم
بهش گفتم من این ۲۰۰ میلیونو بهت میدم
ولی خیلی زود باید بهم برش گردونی
مسعودم خیلی خوشحال
سریع قبول کردو گفت سه ماهه پولو بهم برمیگردونه
میگفت میفته دنباله وام گرفتنو پوله منو زود میده
من حتی انقد بهش اطمینان داشتم که
نه ازش چی گرفتم نه سفته ای
همینجوری پولو براش واریز کردم
با خودم همش فک میکردم که چه ثوابه بزرگی کردم که کاره یه آدمو راه انداختم تا خونوادش آواره نشن
حدوده یک ماه و نیم از روزی که بهش پول دادم گذشت
اصلا نمیدیدم مسعود تلاشی برایه وام گرفتن یا پس دادنه پول بکنه
واسم عجیب بود
بهش یه دفعه گفتم
چیشد
رفتی دنباله وام
میگفت دارم تحقیق میکنم ببینم کدوم بانک سریعتر وام میده و شرایطش بهتره
منم خیلی بهش سخت نگرفتم تا راحت باشه
حدوده ۱۵ روز بعد
مسعود اومد پیشمو گفت دیگه نمیخواد پیشم کار کنه
شوکه شده بودم
میگفت حقوقه این جا واسش خیلی کمه و دیگه نمیصرفه واسش که پیشه من کار کنه
میگفت یه کارگاهه دیگه پیدا کرده که حقوقش دو برابره پولیه که من میدم
منم وقتی دیدم اینجوریه
گفتم باشه
پولی که بهت قرض داده بودمو تسویه کن
بعدش هرجا که خواستی میتونی بری کار کنی
ولی مسعود میگفت
هنوز ۱ ماه از مهلتی که بهش داده بودم مونده
میگفت تویه این ۱ ماه
حتی اگه پیشه منم کار نکنه
ولی بازم پوله منو برمیگردونه
منم ناچار با اینکه لنگ میشدم با رفتنه مسعود
ولی قبول کردم
مسعود حساب کتابشو کردو
تمامه طلباشو بهش پرداخت کردمو رفت
تویه این ۱ ماهیی که رفته بود
من اصلا بهش زنگ نزدم
ولی تمامه مدت استرس داشتم
چون همسرم در جریانه کاری که کرده بودم نبود
اگه میفهمید
قطعا باهم به مشکل میخوردیم
بلخره ۳ ماهیی که مسعود مهلت داشت تموم شد
ولی انگار نه انگار
گفتم شاید درگیره
یکی دو روز اینور اونور چیزی نمیشه
ولی دیدم نه
هیچ خبری از مسعود نیست که نیست
گوشیو برداشتمو زنگ زدم بهش
مسعود اصلا جوابمو نمیداد
به هر شماره ای که ازش داشتم زنگ زدم
ولی مسعود اصلا جوابه هیچ تماسیمو نمیداد
دیگه کم کم نگران شده بودم
میترسیدم
به هر دلیلی مسعود پولمو پس نده
چون من اعتماد کرده بودمو هیچ مدرکی ازش نگرفته بودم
دستم به هیچ جایی بند نبود
حتی نمیتونستم ازش شکایت کنم
دیگه دیدم اینجوری نمیشه
راه افتادم تا برم دمه خونشون
رفتم آدرسی که ازش داشتم
تا زنگ زدم
خودش جوابه آیفونو داد
تا صدامو شنید منو شناخت
هول شده بود
گفت الان میام پایین
وقتی اومد جلویه در
خیلی تحویلم گرفتو ازم معذرت خواهی کرد
میگفت سره کارش خیلی درگیره و نتونسته جواب بده
مسعود میگفت
دسته چکش تویه کارگاهه جدیده
میگفت فردا عصر بیا کارگاه تا چکشو واست بنویسم
میگفت پول تویه حسابمه ولی نمیرسم خودم برم بانک برات واریز کنم
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل