Рет қаралды 846
کوریسماکی به سینما ادای دین نکرد، او خود سینما را تصویر کرد
نام انگلیسی: Fallen Leaves
نام فارسی: برگهای افتاده
محصول: ۲۰۲۳ - فنلاند، آلمان
ژانر: درام، کمدی، عاشقانه
امتیاز: ۴ از ۴ - ⬤⬤⬤⬤
مصطفی ملکی
آکی کوریسماکی در آن فیلم شیرین ۳ دقیقهای خود که «در باب اوزو» نام داشت، در زیرزمینی نمور خطاب به پرترهی اوزو چنین میگوید: «آقای اوزو، من آکی کوریسماکی از فنلاند هستم. تا کنون ۱۱ فیلم بد ساختهام و همهاش تقصیر شما بوده است». کوریسماکی در ادامه چنین میگوید:«من میخواهم ۳۰ فیلم دیگر بسازم تا ثابت کنم هیچگاه به گرد پای شما هم نخواهم رسید». این جملات را فقط میتوان از زبان فیلمسازی شنید که خودش را در اقیانوس بیکران سینما غوطهور کرده است. آکی کوریسماکی در جدیدترین اثر خود مخاطب را به درون حلقهی گمشدهی سهگانهی «کارگری» یا همان پرولتاریای خود میبرد.
این فیلم دو کاراکتر اصلی دارد که تا نیمهی دوم داستان هیچ نامی از آنها برده نمیشود. پس از گذشت ۴۰ دقیقه از داستان زن جوان خود را «آنسا» مینامد و مرد جوان را با نام خانوادگیاش خطاب میکنند؛ هولاپا. روایت آقای کوریسماکی حول زندگی شخصی این دو میچرخد تا در نهایت آنها را در یک کارائوکه و از طریق نگاههایاشان به یکدیگر پیوند دهد. هولاپا و آنسا هر دو کارگری میکنند، اما کارگرانی با عزتنفس هستند و آقای کوریسماکی این را بهوضوح به مخاطب نشان میدهد. انسا پس از اینکه اجناس تاریخمصرفگذشته را به یک مرد بیخانمان میدهد و یکی از کیکهای تاریخگذشته را در کیف حمل میکند تهدید به اخراج میشود. در طول این رفتوبرگشتها نگاههای خیرهی نگهبان فروشگاه است که مخاطب را بهیاد چشم معروف کتاب ۱۹۸۴ میاندازد. اما آنسا و دو همکارش بهمحض اینکه سرکارگر آن ها را تهدید به اخراج میکند، بهراحتی از آنجا خارج میشوند. نگاه ساده و در عین حال زیبای آقای کوریسماکی به این عصیان باعث میشود روایت لحظهبهلحظه جان بگیرد. در طرف مقابل با هولاپا روبهرو هستیم که نه خانه و نه خویشاوندی دارد و پس از کار در خوابگاه شب را به صبح میگذراند. هولاپا دائمالخمر است و این را در مکالمهای کاملاً ابزورد با همکارش در باب افسردگی نشان میدهد.
فقط کارگران دنیای کوریسماکی هستند که قرار اول خود را در سینماتکی میگذارند که پوستر ثابت در ورودیاش «پول» روبر برسون است. به مکالمهی دو مرد میانسالی که از سالن سینما خارج شدهاند توجه کنید؛ آنها درحال صحبت از تأثیر فیلم جارموش روی خود هستند و یکی از آنها بهیاد «خاطرات یک کشیش دهکده»ی برسون افتاده و دیگری با دیدن این فیلم «دستهی جداافتاده»ی گدار را در ذهن مرور کرده است. پوستر «پول» روبر برسون پشت سر آنها طنازی میکند. این سینماتک تبدیل به بخش جداییناپذیر فیلم در میانهاش میشود.
مقولهی زمان در این فیلم مخاطب را از دالانی مشخص وارد لازمانی میکند. به قابهای ابتدایی فیلم توجه کنید که چگونه ما را بهیاد دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میاندازند. کوریسماکی اجازه میدهد تا در همین حدس باقی بمانیم. اما اخبار رادیو که در چهار یا پنج نقطه از روایت در باب حملهی روسیه به اوکراین میگوید، ما را به سال ۲۰۲۲ و موشکباران ماریوپل و زایشگاهی در اوکراین میبرد. در ششوبش سال ۲۰۲۲ هستیم که هنگام مصاحبهی آنسا در میکده با تقویم دیواری سال ۲۰۲۴ مواجه میشویم. حال دیگر با صدای بلند از خود میپرسیم که در چه زمانی هستیم؟ به دنبال پاسخی ساده هستید؟ در لازمانی آقای کوریسماکی رها شدهایم. روایتی خطی که با انتهایی ساده و عاشقانه به تیتراژ میرسد، گویی در میانهی خود از هر بند و ژانری رها شده و در لازمانی مطلقی بین گذشته، آینده و حال سفری از جنس سینما را به ما هدیه میدهد.
به تغییر پالت رنگ هم توجه کنید که کوریسماکی چگونه عادت به تنهایی را با ترکیب سادهی نور مصنوعی و رنگ قرمز در خانهی آنسا تصویر میکند و همین پالت رنگ را در فضای بیرحم بیرون (آنجا که کارگران مشغول کار هستند) به پالتی سرد و بیروح تبدیل میکند و در عین حال زمانی که این کارگران خسته در حال نوشیدن در میخانهها هستند یا در بیمارستان در قامت پرستار و بیمار یا همراه بیمار به یکدیگر برمیخورند باز هم به گرمی میگراید. سینمای کوریسماکی خود سینماست و این هدیهی جدید فیلمساز فنلاندی را مدیون عشق صادقانهی او به تاریخ سینما هستیم
#نقد_فیلم #سینما #cinema #filmreview #فیلم #fallenleaves2023
لینک حمایت از کانال:
حامی باش: hamibash.com/supportus/tippers
ما را در دیگر شبکههای اجتماعی هم دنبال کنید
اینستاگرام: / onefilmonelife
تلگرام: t.me/OnefilmOnelife
توئیتر: / onefilmonelife