Рет қаралды 19,698
حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
@ScottBuckley
under Creative Commons Attribution: creativecommons.org/licenses/...
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرحهای استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نی نواز هاملین : عجیب اما واقعی
ــــــــــــــ
ما در ادبیات ایران و جهان ، کلی داستانِ شیرین برای کودکان داریم. این یک چیزیه که از دوارن کهن تا به امروز وجود داشته. داستانهایی بسیار زیبا که معمولا پدر و مادرها برای بچه ها تعریف میکنن. بچه ها هم میشنون و ازش لذت میبرن . گاهی اوقاتم وسطای داستان خوابشون میبره.
خیلی از این داستانها پایانِ خوشی دارن ، مخصوصا داستانهایی که در سالهای گذشته در ادبیات کشورهای غربی شکل گرفتن، بهترین مثال در این زمینه میتونه آثار ِ برادران گریم باشه.
اما اروپا در قرون وسطی، همه چیزش ترسناک شده بود، حتی داستانهای کودکانهش. در اون زمان یک داستانی نوشته شد به اسمِ ( نی نواز هاملین ) داستانی عجیب مربوط به ناپدید شدنِ صد و سی کودک. داستان ترسناکه ، ولی وقتی یک مقدار در موردش تحقیق میکنیم، میبینیم چندان هم تخیلی نیست و انگار در اون سالها، واقعا یکسری اتفاقات عجیب رخ داده بود.
فصل اول : داستان
اون چیزی که بهش افسانه یا قصه کودکانه میگن، چیزیه که یکسری اِلِمانهاش مربوط به دنیای واقعی میشه که بچه ها بتونن در ذهنشون تصویر سازی کنن . بخشِ عمدهایش هم مربوط به تخیل میشه و به هیچ عنوان ارتباطی با دنیای واقعی نداره. داستانِ نی نوازِ هاملین در چندین نسخه نوشته شده، که بعضی از این نسخه ها با همدیگه خیلی فرق دارن ولی خوب شباهتهایی هم وجود داره که در تمامی این نسخه ها اومده، مثلا در تمام نسخه ها نوشته شده که داستان در سال 1284 میلادی رخ داده. در داستانی که برادران گریم به تصویر کشیدن، شهرِ هاملین موردِ هجوم موشهای وحشتناکی قرار میگیره. در این داستان گفته میشه که هر کدوم از این موشها به اندازه یک سگِ وحشی بودن ، دندون های قدرتمندی داشتن، بدن نوزادان رو در آغوشِ مادرانشون دریدن و شهر رو غرق، در بیماریِ طاعون کردن.
مردم هاملین دور هم جمع شدن و از شهردار خواستن در مقابل این طاعونی که شهر رو نابود کرده یک کاری انجام بده. شهردار هم هیچ کاری خاصی نکرد و به سمت مردم پول پرتاب کرد و ازشون خواست به خونه هاشون برگردن.
مردم نا امید شده بودن اما از شانس خوشِ بچه های شهرِ هاملین، یک نی نواز واردِ این شهر میشه ، کسی که میتونست تنها با فلوتش، همه مشکلاتِ شهر رو حل کنه.
نی نواز به خونه شهردار رفت و گفت : ناراحت نباش، من به راحتی میتونم مشکلِ موش های شهر رو حل کنم.
شهردار هم خوشحال شد و گفت : همین حالا کارت رو شروع کن و ما رو از شرِ این موشهای کثیف نجات بده. نی نواز تنها خواهشش این بود که اگر این کار رو با موفقیت انجام داد، مبلغی پول بهش پرداخت کنن، شهردار هم قبول کرد.
در بعضی از نسخه های داستان ، گفته میشه که هیچکس در شهر نمیتونست صدای فلوت رو بشنوه. تنها موش ها بودن که قدرت شنیدن این صدا رو داشتن. نی نواز شروع به نواختن کرد، موش ها صدای آهنگ رو شنیدن و به دنبال نی نواز رفتن، نی نواز هم موش ها از شهر بیرون کرد. یعنی همینطور نی میزد و میرفت ، موش ها هم به دنبالش میرفتن تا اینکه از شهر خارج شدن. شهر بدین ترتیب از شرِ موش ها نجات پیدا کرد.
در نسخه برادران گریم نوشته شده که یکی از این موش های مرگبار، در شهر موند و به دنبال نی نواز نرفت. کلا در مورد موش هایی که به دنبال نی نواز به راه میافتن، سه تا ورژن وجود داره.
معروف ترینش نسخه والت دیزنیه که یکی از جدیدتریناشونم هست. در این نسخه میبینیم که موش ها همه شون واردِ یک پنیر گنده میشن و بعد هم این پنیر به همراه موش ها ناپدید میشه.
اما هر سه حالتی که تعریف کردیم مربوط به نسخه هایی از این داستان ، بعد از قرنِ 17 میلادی هستن. نکته عجیب اینجاست، نسخه های این داستان قبل از قرنِ 17 میلادی اصلا اشارهای به موشها نمیکنه. همه نسخه ها بر یک چیزی تاکید دارن، که اهالی شهر به آقای نی نواز یک قولی داده بودن اما به قولشون عمل نکردن.
نسخه های اولیه اینطور بود که مردم شهرِ هاملین گناهی نداشتن ولی نمیتونستن برای نی نواز کاری انجام بدن، ولی نسخه های بعدی مردم رو موجوداتی شیطانی نشون میده که حتی از نی نواز ایراد گرفته بودن که تو باعث شدی موش ها به شهر بیان و همه اینها کلک و فریبِ نی نواز بود.
چیزی که در ادامه میگیم در تمامی نسخه ها نوشته شده، چه قدیم، چه جدید. وقتی مردم دستِ رد روی سینه نی نواز گذاشتن و به قولشون عمل نکردن، نی نواز بهشون یک شانس دیگه داد تا نظرشون عوض بشه. اون مردم رو تهدید کرد که اگر حق و حقوقش رو ندن، به زودی بر میگرده و جوری حقش رو از مردم میگیره که تا آخرین روز عمرشون، فراموش نکنن.
در تمامی نسخه ها میخونیم که نی نواز، درست در همون زمانی که گفته بود، به شهر برگشت، اون روز ، روزِ جشنِ مقدس بود و تمامی اهالی روستا به کلیسا رفته بودن اما بچه ها که اجازه شرکت در مراسم بزرگتر ها رو نداشتن، در حال بازی در کوچه و خیابونای شهر بودن. نی نواز هنگامیکه وارد شهر شد، شروع به نواختن کرد. تمامی بچه ها در هر جایی از شهر که بودن به سمتِ نی نواز اومدن و دورش جمع شدن، نی نواز به راه افتاد و بچه ها دنبالش رفتن، از شهر خارج شد و به همراه