راز خشن ترین و بی رحمانه ترین جنایاتی که از بی رحمی قاتل شوکه می شوید | پرونده های جنایی ایرانی
ساعته 3 بعداز ظهره روزه 24 اردیبهشته ساله 98
مسئوله خدماته یکی از هتلایه شرقه تهران به طبقه ی دوم رفتو برایه چندمین بار داشت تلاش میکرد وارده اتاقه 251 بشه و این اتاقو تمیز کنه
وقتی برایه چندمین بار دره این اتاقو زدو کسی درو باز نکرد
با کلیدی که داشت وارده این اتاق شد
به محضه وروده این زن به اتاق
با جسده زنی مواجه شد که به طرزه وحشیانه ای سلاخی شده بود و کله اتاقو خونی کرده بود
بلافاصله با جیغایی که نیرویه خدماتیه هتل زد
مسافرایه اتاقایه کناریو خدمه هایه دیگه ی هتلم خودشونو به این اتاق رسوندنو با این جنایت روبرو شدن
صحنه ی واقعا دلخراشی بود
خیلی زود موضوع به پلیسه تهران اعلام شدو
طولی نکشید که اکیپایه مختلفی از پلیسو آگاهی به محله این هتل رسیدن
تحقیقات شروع شد
اونجوری که پزشکه تیمه جنایی میگفت
حدوده 24 ساعت از قتله زنه جوون میگذشت
مقتول دختره جوونی به اسمه پریسا بود که متولده ساله 71 بود
این زن به همراهه شوهرش علی که متولده ساله 68 بود
از یکی از شهرایه خراسانه جنوبی به تهران اومده بودنو برایه 3 شب تویه این هتل اتاق کرایه کرده بودن
اونجوری که بررسیه دوربینایه هتل نشون میداد
علی روزه قبله پیدا شدنه جسد
با عجله از هتل خارج شده بودو دیگه برنگشته بود
از طرفی اونجوری که دوربینایه هتل نشون میداد
بعده اینکه علی اتاقو ترک کرده بود
هیچ کسی دیگه نه از اتاق خارج شده بود نه بهش وارد شده بود
برایه همین تمامه شواهده حاکی ازین بود که علی شوهره پریسا قاتله
با بدست اومدنه این اطلاعات بازپرسه جنایی تویه همون محله حادثه
دستوره بازداشته علیو صادر کرد
جسدم برایه بررسیایه بیشتر به پزشکیه قانونی منتقل شد
چن روزی از تحقیقات گذشتو هیچ اثری از علی نبود
پلیس تمامه جاهایی که فک میکرد علی اونجا مخفی شده باشه رو زیر نظر داشت اما هیچ نتیجه ای به دست نیومد
در نهایت 4 روز بعده جنایت
علی به اداره ی پلیسه شهره پردیس رفتو خوردشو تسلیمه نیروهایه پلیس کرد
با اینکار علی
بلافاصله به اداره ی اگاهیه تهران منتقل شد تا اعترافاش جلویه دوربینه اتاقه بازجوییم ثبت بشه
علی میگفت وقتی شنیدم پریسا بهم گفت به صورته غیابی ازم طلاق گرفته
یهو جنون بهم دست دادو نتونستم جلویه خودمو بگیرم
واسه همین دست به این جنایت زدم
علی میگفت
منو پریسا 3 ساله پیش باهم ازدواج کردیم
جفتمون توو یه روستا زندگی میکردیم
واسه همین توو همون روستا توو یکی از زمینایه پدرم ساکن شدیم
که هم حواسمون به زمین باشه
هم یه جایی برایه زندگی داشته باشیم
منو پریسا از همون اوله ازدواجم باهم مشکل داشتیم
بیشتره اختلافامون به خاطره حرفایه پدرو مادرامون بود
هر موقع خونه ی هر کدومشون میرفتیم شب دعوا داشتیم
حدوده 1 سالو نیمی از ازدواجمون گذشتو همسرم باردار شد
از وقتی باردار شد خیلی حواسمون بود که بحثی چیزی پیش نیادو پریسا اذیت نشه
ولی با این وجود بازم بحث بودو وجود داشت
واسه همین تصمیم گرفتیم به خاطره اینکه تنشامون کم بشه
بیایم تهران زندگی کنیمو از خونواده ها دور باشیم
چن وقتی گذشتو دخترمون به دنیا اومد
دوباره دعوا و درگیریامون با اینکه از خونواده هام دور بود شروع شد
واسه همین تصمیم گرفتیم از هم جدا زندگی کنیم
من واسه خودم یه خونه تویه پردیس اجاره کردمو پریسام تویه همون خونه ی تهران موند
هفته ای چن بار یا میرفتم خونشون یا باهم تویه پارک قرار میذاشتیم میدیدمشون
تا اینکه آخرین بار وقتی باهم تویه پارک بودیم
پریسا رفت دستشویی و گوشیش دست من بود
از سره کنجکاوی شروع کردم به گشتنه گوشیش
وقتی وارده گالریه گوشیش شدم
دیدم پره از عکسایی که با پسرایه مختلف تویه پارتی و مهمونیایه مختلط گرفته
شوکه شده بودم
باورم نمیشد
وقتی از دستشویی برگشت
بهش گفتم اینا چیه تویه گوشیت
داری چیکار میکنی تو مگه بی کسو کاری
ولی پریسا با پرروییه تمام گفت دیگه این کارام به تو ارتباطی نداره
من غیابی ازت طلاق گرفتم
وقتی پیگیره موضوع شدم فهمیدم دروغی به دادگاه گفته محله زندگیه منو نمیدونه و هیچ شماره ایم نداره
اونجوری که فهمیدم دادگاه قرار بود به زودی حکمو صادر کنه
وقتی متوجه تغییر رفتارو این کارایه پریسا شدم داشتم دیوونه میشدم
واسه همین شروع کردم با پریسا صحبت کردن
ولی هیچ جوره راضی نمیشد دوباره برگرده با من زندگی کنه
واسه همین چن روز پیش یه هتل تویه شرقه تهران رزرو کردم
پریسا هیچجوره حتی راضی نمیشد بیاد خونم یا من برم خونش که بچهمو بتونم ببینم
واسه همین بهش گفتم یه هتل رزرو میکنم بیا اونجا تا دخترمونو ببینم
پریسام قبول کرد
اونرو از یه دست فروش نزدیکه هتل
یه چاقویه ضامن دار خریدم
با خودم گفتم اگه راضی شد دوباره باهام زندگی کنه که هیچی
اگه راضی نشد میکشمش
وقتی باهم وارده اتاق شدیم
شروع کردم باهاش صحبت کردن
به هر زبونی ازش خواهش میکردم برگرده سره خونه زندگیش حاضر نبود
میگفت من تازه مزه ی زندگیه مجردی رفته زیره دندونم
تازه فهمیدم اصلا اشتباه کرده بودم خودمو درگیره شوهرو بچه دار شدن کرده بودم
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
/ @jenayigram
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن: • من فقط بهشون تذکر دادم...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم: • مادر و ناپدریم خواهرمو...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران: • پرونده جنایی تنها قاتل...
📽️خفاش شب: • پرونده جنایی خفاش شب غ...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
: • بهم گفت دیگه شوهرتو نم...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل