پدر ناپلئون رهبر تجزیه طلب های جزیره کالیاری بود که اون زمان دست فرانسوی ها بود بعد ها فرانسوی ها وقتی دیدن نمیتونن این جزیره رو بگیرن ب پدر ناپلئون پیشنهاد ژرنالی ارتش و دادن و اونم قبول کرد و جزیره رو تسلیم کرد برای همین ناپلئون تو کتاب خاطرات من پدرشو ی خیانت کار ترسو خطاب میکنه

آقا مهدی سلام خسته نباشید جسارتا در مورد برداشت کامو از خودکشی فلسفی اشتباه فرمودید یا اینکه عمدا نادیده گرفتید.کامو منظورش از خودکشی فلسفی چنگ انداختن بر باورهای مذهبی جهت معنا بخشیدن به زندگی است.از نظر او که یک آتییست است و در فلسفه اش حقیقت و عدالت دو رکن اساسی هستند ،آویختن به باورها و عقاید غیر واقعی و خرافی به جهت فرار از دلهره مرگ و پوچی از آنجاییکه مشکل را حل نمیکند به تعبیری خودکشی فلسفی است.همان گونه که سورن کییکه‌گارد دانمارکی به این امر مبادرت ورزید.سر بلند باشید.

کتاب جنایت و مکافات اسر داستایفسکی در این کتاب همین داستان در کودکی برای شخصیت اصلی داستان پیش می اید و چه قدر این داستان آشناست

سیسفیلیس گرفت دروغ پراکنی نکنید

حیوان دوپا خود را انسان نامید پس همین نام یعنی یک قدم هرچند که غلط. پس هیچ هیچ هم نیست. او زیاده خواه است و او همیشه نقشه ای دارد.

Perfect

عالی بود.سپاس از توضیحات خوب و روشن شما

همه چیز برای همه کس ازجمله برای. زنان نسبی است

ممنون از ویدیوی خوبت مهدی جان امانوئل کانت مهم‌ترین و بزرگترین نماینده وظیفه‌گرایی است.در نظام فلسفی کانت، اخلاق جایگاه بسیار مهمی دارد. وی در فلسفه اخلاق خود می‌کوشید از سویی بین عالم جبری فیزیکی و عالم اختیار انسان، تبیینی موجه ارائه کند و از سوی دیگر با ارائه ملاکی برای اعمال اخلاقی از ارزش گزاره‌های اخلاقی دفاع کند.وی در نظام فلسفی خویش معتقد است که مفاهیمی چون خدا، نفس، اختیار و خلود نفس از طریق استدلال نظری دست‌یافتنی نیستند و فقط از طریق اخلاق است که می‌توان به این مفاهیم دست یافت. در واقع، کانت بر خلاف پیشینیان که اخلاق را وابسته به مابعدالطبیعه می‌دانستند، ادعا کرد که این مابعدالطبیعه است که بر مبنای اخلاق پی‌ریزی و ساخته شده و مابعدالطبیعه بدون اخلاق معنایی ندارد.کانت در فلسفه اخلاق خود عالمی را خارج از عالم محسوس و واقعی ترسیم می‌کند و آن عالم درون انسان است و بر خلاف عالم محسوس که قانون و علیت جبری را در آن حاکم می‌بیند. توجه داشته باشیم که گفتیم عالم محسوس نه عالم مادی خارج از انسان که کانت هیچ وقت نه چنین عالمی را اثبات می‌کند و نه انکار. عالم درون ما دارای اختیار است و شاهد این ادعا همین است که خود را برای انجام یا انجام ندادن هر عملی مختار احساس می‌کنیم و می‌توانیم تصمیم بگیریم عملی را انجام دهیم یا ندهیم. کانت بر این اساس اعمال انسان‌ها را منبعث از دستور شخصی می‌داند. هر کس برای خود می‌تواند دستوری برای اعمالش داشته باشد. اخلاقی بودن اعمال انسان‌ها بر حسب دستوری است که برای اعمال خود اختیار می‌کنند. باید توجه داشت که این دستور مبدا ذهنی عمل است و نه مبدا عینی آن یا به عبارتی ماده آن. توضیح اینکه برای انجام عملی مانند نجات کسی که در حال غرق شدن است 2 مبدا وجود دارد؛ یکی طریقه و قانون شنا کردن که اگر رعایت نشود نه تنها انسان نمی‌تواند دیگری را نجات دهد بلکه خود نیز غرق می‌شود، و دیگری دستوری ذهنی است که براساس آن انسان اقدام به عمل نجات انسان دیگر می‌کند و این همان قاعده شخصی است که همواره الگوی رفتار آدمی است؛ البته این به آن معنا نیست که انسان پیش از عمل یا در هنگام انجام آن همواره دستور را به خود یادآوری می‌کند.این دستور همیشه اخلاقی نیست. ممکن است دستور شخصی یک انسان که مبدا اعمال اوست سودانگارانه باشد، به این معنا که هر آنچه برایم فایده داشته باشد، انجام می‌دهم بدون توجه به اینکه عملم چه عواقبی برای دیگران خواهد داشت. کانت شرط نهایی اخلاقی بودن عمل و دستور شخصی را به این شکل بیان می‌کند که عمل من به این شرط و تنها به این شرط اخلاقی است که بتوانم اراده کنم دستوری که از آن پیروی می‌کنم به قانون کلی مبدل شود یا به عبارت دیگر چنان عمل کن که دستور اراده‌ات همیشه بتواند در عین حال به‌عنوان اصل در قانونگذاری کلی پذیرفته شود.

❤😊

عقیده ش زیبا اما متاسفانه همونطور که فرمودین سخت و ایده آلیستی اه. سپاس 🌹

سپاس فراوان و سپاس از شما

اگه نظر شیخ شهاب الدین سهروردی رو هم در مورد وجوب واجب الوجود می آوردید بد نبود، اونوقت معلوم میشد وجود خداوند لازم است یا خیر 😊

البته گیوتین در انقلاب فرانسه باب شد

سلام لطفا پادکست های من روهم ببینید فلسفه رسانه عکاسی

عموم ما اکثریت ما از قدرت انسان در تبیین نیروی اراده نا آگاه هستیم کارما تعبیر دیگری علاوه برباور عام انسانها هم دارد ونزدیکترین تعریف به عمل وعکس العمل یاکتش و واکنش با کارما این. جمله جایگزین است من اراده میکنم پس میشود

خیلی تعریفش رو شنیدم شما هم تایید کردین خوندنش واجب شد

آدمی که اسمش باشه Mahdi حتما حزب الهیه قابل گوش کردن نیست اگه اسمت mehdi بود گوش میکردم

فیک صدای فلسفه(ملکی) هستی مستقل کار کن......

آیا کارل مارکس آخوند بلند پایه کلیسا بود؟؟؟ رابطه مارکس و peter becks چی بود؟؟؟

بسیار جالب بود زنده باشی حقایق همینه ، واقعا درسته .

عقلایی ترین اندیشه ندانم گرایی با احتمال بیشتر عدم وجود خدا هست.

یک نقل قول جالبی هم هست که یادم رفته از کیست میگه خداوند به صورت سنگ خوابیده به صورت کوه ایستاده به صورت انسان بیدار شده اگرم اشتباه گفتم ممنون میشم اصلاح کنید ❤

متشکر بابت زحمات

چگونه جهان تاپیش از پدید امدن انسان بمعنای هایدگری در کار هست بودن جاری بوده؟

داداش زبان آلمانی قابل ترجمه نیست ، کار هایدیگر رو خراب نکن ، خود آلمانی ها هم کار ایشون را نمی فهمن . Please 🙏

کامو اگزیستانسیالیست نیست !

هیچگاه نفهمیدم که چرا دانایی را بیشتر از هر چیز دوست دارم و همیشه لبخند استادی چون شما و آموختنت را بهترین لحظه زندگی میدانم باز هم نمیدانم چرا

استاد عالی سپاسگزارم

سپاسگزارم از اینکه توضیحات می هید.کتاب هستی و زمان مارتین هایدگر کتاب بسیار پیچیده است چون درک این موضوع سخت است.امیدوارم موفق باشید

ببخشيد قطعا شما استاد هستيد و بسى بيش از من ميدانيد اما دازاين به الماني يعنى طراح با پوزش مجدد البته حتما كه ميدانيد اصطلاحات زبان خارجي را نمي توان كلمه به كلمه معنا كرد

ولی صحبت‌های شما دلنشینه❤❤❤

دازاین و داسمان داریم ،دازاین اصیله و داسمان غیر اصیل ،تقلید از دیگران میشه داسمان

نحوه بیان زیبا و اصولی نیست. افعال آخر بسیاری از جملات رو حذف میکنید و صدای موزیک آزار دهنده است

خداوند مفهوم غریبی است شاید بتوان نهایت و یا منشاء شعورش نامید و خیلی خیلی مفاهیم دیگر..... ولی در هرصورت فقط با ایمان باید زندگی را تحمل نموده و به پایان رسانید .

خلاصه و خوب توضیح میدی ولی صحبت‌های بین موضوع اصلیت زیاده مثل اینکه میگی اینو گفتم اینو بگم یک چهارم زمان مخاطبت پرت میشه، فقط یک پیشنهاد بود موفق باشی

بزرگترین دغدغه هایدگر گسست از سوبژکتیویسم کانتی دکارتی ارسطویی بود شما بعنوان یک دانش اموخته فلسفه نظرتون چی هست؟ایا اساسا امکان گسست از این سوبژکتیویسم وجود داره؟

استاد عزیز گرامی جان لاک پدر سکولاریسم یا لیبرالیسم 😳

❤😊

به نظرم تمامی فلسفه اگزیستان.... درگفتگوهای کاستاندا و دون خوان موجود است

سَیَلان بنظرم صحیح تر باشد

با درود به شما و سپاس که مسائل فلسفی را به زبان ساده و قابل فهم به خوبی توضیح میدهید. البته در توضیح علم مُثُل فرمودید که عالم مثل به مثابه سایه هاست و عالم حقیقت نور خورشید (دقیقه ۱:۲۲) . بنظر میرسد که خلطی رخ داده و قضیه برعکس است . افلاطون اعتقاد داشت جهان فعلی(عالم پدیدار) ، سایه‌ای از جهان واقعی و عالم حقیقت (یا عالم مثل)است. مانند سایه‌های دیوار غار. به عبارت دیگر حقیقت همان عالم مُثُل است و این جهان فعلی ما ، سایهٔ عالم مثل است. با پوزش فراوان

دازاین غیر اصیل ادیان و خدا رو هم میسازه.

سوالی که همیشه به اطرافیان نزدیکم می پرسم. آیا دوباره به دنیا بیایید شما حاضر به تکرار همین زندگی هستید؟

توضیحاتتون بسیار کوتاه و بسیار مفیده درمورد مکاتب فلسفی 👍👍